بزرگ |
Wednesday, October 29, 2003
٭ مبایعه !
........................................................................................فروشنده : خانوم A ، حاضر نیست بدون حضور همسرش اوراق معامله را امضاء کند . سطح تحصیلات او با همسرش یکی است و حتی یه جورهایی خودش را عاقل تر از او می داند . تمام اطلاعات و تجربیات هر دو آنها هم در زمینه خرید و فروش و مبایعه نامه و وکالت و .. یکی است . خریدار : خانوم B ، همسر ایشان در ماموریت هستند ، ایشان کوتاه نمی آیند ( از چی ؟!) و وکالت تام را به برادر شوهرشان می دهند تا معامله را انجام دهد . آقای برادر شوهر هم وکیل یا مشاور حقوقی و اصولا آدم حرفه ای در این زمینه به شمار نمی آید. سطح تحصیلات خانوم B از برادر شوهرشان بیشتر است . نوشته شد توسط م م بزرگ 2:22 AM | Thursday, October 23, 2003 ........................................................................................ Tuesday, October 21, 2003
٭
........................................................................................با اجازه دوستان بگذارید از یک جای دیگر شروع کنم . فرض کنید درخیابان و در یک حالت کاملا عادی و مقبول راه می روید . شخص ناشناسی می آید وشروع به عکس انداختن از شما می کند یا ازتان فیلم می گیرد . آیا شما ناراحت می شوید ؟ آیا سعی می کنید جلوی کارش را بگیرید ؟ بی تفاوت به راهتان ادامه می دهید یا برایش شکلک در می آورید ؟! به این نکته توجه داشته باشید که شما را همانگونه که دوربین می بیند هزاران نفر دیگر در خیابان مشاهده می کنند . چرا حس خوبی از این جریان ندارید ؟ من به شخصه احساس می کنم که اذیت شده ام . هر چند ازکار طرف مقابل جلوگیری نمی کنم ( همانطور که گفتم وضعیتتان عادی و طبیعی است ) . اجازه بدهید یک سوال دیگر بپرسم . آیا حاضر هستید با یک وضعیت نامناسب مثلا لخت در یک سالنی که تعداد زیادی در آنجا حضور دارند حاضر شوید ؟ هیچکدام از آن افراد شما را نمی شناسند و هیچ دوربینی هم وجود ندارد و مورد هیچ گونه تعرضی هم قرار نمی گیرید . اگر صورت خود را کاملا بپوشانید بطوریکه به هیچ وجه هویت تان معلوم نشود چطور ؟آیا حاضر هستید عریان در روی سن یک سالن حاضر شوید ؟چرا ؟! حریم خصوصی برای هر شخصی تعریف ویژه ای دارد شکی نیست ،ولی اگر بخواهیم بدانیم کدام حرکتها و رفتار های ما وارد شدن در حریم دیگری است ( به طوری که موجب آزار او شود ) ، شاید بهترین چیزی را که می توانم بگویم همین است که : آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز مپسند . والی آخر ... در بلاگ افکار شما . اسرار شما . تصورات شما و ... ثبت می شود ( البته شاید شما آنها را در لفافه بیان کنید و یا از آنهایی باشیدکه دوست داشته باشید در بلاگتان حرف دلتان رانیاورید ) این " ثبت " خیلی مهم است . سخت است هنگامی که تحمل ثبت ظاهرمان را نداریم باطنمان را ثبت کنیم . از طرفی اگر هویت حقیقی شما هم برای خوانندگان معلوم باشد مثل آنکه عریان شده اید و حتی آن نقاب مثال دوم را هم ندارید در حالی که می دانیم با نقاب هم حاضر به عریان شدن در یک جمع غریبه نیستیم ( هیچ مثالی به طور کامل مثالٌ به خود را نمی پوشاند ) شوق و ذوق خواندن بلاگ آن روزها که تعداد بلاگ ها به صد عدد هم نمی رسید و مثل این روزها بلاگ محلی نبود که بزور در آنجا متن های ادبی ومشتری پسند نوشته شود و دید و بازیدید زدگی ولینک بازی و نقل قول ها و... هنوز جزء سیاست های دنیای بلاگ نشده بود جور دیگری بود. آن وقت همه خودشان بودند . متن ها ادبی نبود . ظرافت نداشت . پیچ وخم نداشت ولی خیلی می چسبید . صادقانه بود . منظورم این نیست که امروز از آن تریپ بلاگ ها یافت نمی شود ولی باید اذعان کرد بلاگ خواني ديگر آن حظ سابق را ندارد . بلاگ نویسی کار سختی شده است ! نوشته شد توسط م م بزرگ 3:27 AM | Sunday, October 19, 2003
٭ يك لينك
........................................................................................شبایی که نمیخوابی، صبحش بر عکس خیلیا ریلکسی... من هم خيلي موافقم . ضمننا كلمه ؛ بچه باسن ؛ رو از دست نديد ! نوشته شد توسط م م بزرگ 12:57 AM | Friday, October 17, 2003 ........................................................................................ Wednesday, October 15, 2003
٭ لعنت به همه كساني كه نمي خواهند در زندگيشان تغييري بوجود آورند .
........................................................................................چه احمقند كساني كه فكر مي كنند مي توانند زندگيشان را تغيير دهند . نوشته شد توسط م م بزرگ 12:16 AM | Sunday, October 12, 2003
٭ ...
........................................................................................طبق اطلاعات واصله! از کنسرت خانم زنگنه برنامه کمی شتابزده برگزار شده و تنها یک پیانو ایشان را همراهی می کرده است . به تعجیل افتادن برنامه و احتمالا برگزاری مراسم عقد کنان دختر عموی خانم زنگنه در همان شب از دلایل این شتابزدگی بوده است . ( بنده خدا امیر حسین که سال گذشته هم برای برگزاری کنسرت نوری خیلی تلاش کرد امسال نیز بار این ناهماهنگی ها را به دوش کشید . خسته نباشی دکتر !) کنسرت عصار هم برای من که اولین بار بود در یک کنسرت پاپ شرکت می کردم دلپذیر بود . بهتر است بگویم کنسرت فواد حجازی . چند تا آهنگ خارجی هم اجرا کردندیک آهنگ از back street ویک ترانه از sting که بعدها آهنگ فیلم لئون هم شد ودو آهنگ خارجی دیگه که من نمی شناختم و سه تاترانه از آلبوم جدیدشون که انصافا همه اشون جالب بودند . دیدن پدیده ای بنام سارا نایینی هم جالب توجه بود که ظاهرا صدایش چیزی از مادرش هورش خلیلی ( اگه اشتباه نکنم ) کم ندارد . القصه خوب پولی به جیب زدند . نوش جونشون . نوشته شد توسط م م بزرگ 10:40 PM | Thursday, October 09, 2003
٭ شد !
........................................................................................آخه آدم چندبار بايد نفسش بند بياد ؟ چندبار بايد همه موهاي بدنش سيخ شه ؟ چقدر بايد جلوي اشك هاشو بگيره ؟ كاش مي تونستم من هم مثل اون خانوم جلويي دو دستي بكوبم تو سرم . يه فضاي كو چيك و گرم . با آدم هايي كه مي دونستند واسه چي اومدن اينجا . چند تا نوازنده جوون و خوش آتيه . يه سري اشعار ناب . و صداي استاد. چه كسي مي تونه ادعا كنه كه كس ديگه اي همين تحرير هارو مي تونه تو اوج بزنه ؟ آخيش ! حلاوت يه آواز چقده مي تونه آدمو سرحال بياره . بعضي ها هستندكه مثل يك مرداب ساكت و بسيار زيبا مي مونند . محدودترند ولي شايد حس بهتري از يك دريا رو بريزن تو وجودت . مثل مرحوم صارمي . مشكاتيان درياست ولي شيوه نوازندگي صارمي هم چيز ديگري بود .همين طور در مورد شجريان و صديف .( نمي دونم شايد هم الان زيادي حالم خوشه !) دوست داشتم خيلي بيشتر از صديف بگويم ولي در مورد ديشب به همين بسنده مي كنم . ديشب : صديف آواز را معني كرد . نوشته شد توسط م م بزرگ 5:18 AM | Wednesday, October 08, 2003
٭ .. .
........................................................................................به اين برنامه ها توجه فرماييد : 16و 17 و 18 كنسرت صديف در فرهنگسراي نياوران . 17 كنسرت پري زنگنه در دانشگاه علوم پزشكي ايران . تا 18 كنسرت عصار در سالن ميلاد . 17 و 18 كنسرت استاد عاشور پور در سالن انديشه (البته كاملا مطمئن نيستم ). و احتمالا يه چند تاي ديگه تو همين روزها كه البته من فقط اونهايي را كه دوست دارم برم نوشتم . گرفتار شديم بخدا ! نوشته شد توسط م م بزرگ 2:48 AM | Monday, October 06, 2003
٭ .
........................................................................................هنگامي كه تو از دست من مي رنجي : احساس گناه من اين گونه تعريف مي شود. نوشته شد توسط م م بزرگ 5:07 AM | Friday, October 03, 2003
٭ ...
........................................................................................اگه بخوام سرت قر بزنم که کار درستی نکردی ، بالاخره هر کسی اختیار کارهای خودش رو داره . ولی این رسمش نبود باید بگم که اینجوری اصلا رسمش نبود . درسته که مدت کمی بود که با هم ارتباط داشتیم ولی یه حس عجیبی نسبت بهت داشتم . تو رو تو تمام وجودم حس می کردم . می دونم که چقدر اسیر دست حوادثیم . چقدر محیط رومون تاثیر می ذاره . شرایط خارجی چقد رمهم اند ولی تا این حدش رو لمس نکرده بودم . چند با ر وسط راه خواستم بی خیال شم ولی خوب ، خودت که می دونی راه برگشتن نمونده بود . باید تا آخر راه می اومدم اون هم بعداز اون همه تلاش، بعداز اون همه سختی وفشار . ولی تو حتی یه لحظه هم صبر نکردی . حتی برای یه دیدار کوتاه . سرمو که برگردوندم دیگه تو رفته بودی . آره ، فکر کنم به یه کاسه توالت با اصطکاک بیشتر احتیاج دارم ! نوشته شد توسط م م بزرگ 11:55 PM | Wednesday, October 01, 2003 ........................................................................................
|
غزلیات سعدی
:: گذشته ها ::
|