بزرگ |
Saturday, May 31, 2003
٭ كاش مي توانستم براي آن پيرزن كه درد پاهايش را هميشه پنهان كرده ونگران جهيزيه دخترش است ،كاري بكنم گرچه آنها هيچ وقت نگران نان شبشان نيستند .
........................................................................................كاش مي توانستم براي دوستي كه ديگر بين ما نيست ، يك خط تلفن تهيه كنم ، اوهم سر گرسنه به بالين نمي گذاشت . كاش مي توانستم براي آن دختري كه بدون داشتن كامپيوتر به المپياد راه يافته است ، يك سيستم تهيه كنم. كاش مي توانستم براي آن پسر بچه اي كه چندين وچند سال است شوق ديدن دريا را دارد چند بليط تور تهيه كنم. كاش مي توانستم تمام انسانهاي دايره اي ! را هول بدهم . كاش مي توانستم براي كساني كه نمره اشان 9 است يك نمره ديگر بگيرم تا قبول شوند( من با كساني كه 2و 3 هستند كاري ندارم ) . كاش مي توانستم بجاي آنكه تاريكي را لعنت كنم ، شمعي بيفروزم . نوشته شد توسط م م بزرگ 4:27 AM | Wednesday, May 28, 2003
٭ گاهي اوقات حق به حق دار مي رسد
........................................................................................جام باشگاههاي امسال هم تمام شد ، گرچه خيلي دوست داشتم بارسا تو فينال ميلان رو له مي كرد ، ولي خوب بين ميلان ويووه من مسلما طرفدار ميلان هستم . هرچند الماس سياه بارسا رو روي نيمكت نشونده باشند . انصافا از درخشش بوفون وديدا هم نميشه گذشت .
نوشته شد توسط م م بزرگ 9:07 PM | Tuesday, May 27, 2003 ........................................................................................ Saturday, May 24, 2003
٭ بزرگ بيمار مي شود !
........................................................................................خاطر خيلي از عزيزان مانده كه چندي پيش " اكسير" امراض وبلاگي را برشمرد ، خواندن مجدد آن خالي از لطف نيست ضمن اينكه من هم فكركنم كه موفق شدم مرض آخري را بگيرم ! خوش آمدي ساحل افتاده . امروزه پس از شيوع موج جديدي در حوزه ي اينترنت به نام وبلاگ و وبلاگ نويسي، شاهد امراض گوناگوني هستيم كه توسط اين موج جديد اپيدمي شده اند. البته اين امراض فقط گريبانگير وبلاگنويسان و وبلاگبازان بوده و هيچ ضرري براي ساير ابناء بشر ندارد. لذا بر آن شديم تا چند نمونه از اين امراض را به همراه نشانه هاي باليني و در بعضي موارد، همراه با درمانشان به شما معرفي كنيم. (جلوي هر بيماري، نام علمي آن بيماري هم ذكر شده است.) *** در ابتدا سه بيماري شايع كه اين روزها بيشتر ديده مي شوند را معرفي ميكنيم: 1- ياس وبلاگي Weblog Madness يكي از بيماريهاي شايع اين روزها بوده و به نوعي به سراغ همه خواهد آمد. اين مرض دلايل زياد و گوناگوني دارد كه در اين مجال نمي گنجد ولي به طور خلاصه عبارتست از رسيدن وبلاگنويس به اين جمله كه: «وبلاگ مينويسم كه چي؟» ممكن است عده اي از بيماران براي اين سوال خود به جوابي برسند و عده اي ديگر به جواب نرسند. درمان: درمان قطعي نداشته و فقط بايد به بيمار فرصت و زمان داد تا به جواب برسد يا نرسد. 2- حك شدگي Hacked اين بيماري به دو صورت واقعي و مجازي امروزه بسيار رواج يافته است. در صورت واقعي بودن، وبلاگ توسط هكري هك ميشود. حال ممكن است هكر خوش انصاف بوده و فقط يادداشت كوچكي بگذارد و يا ممكن است بدجنس بوده و فاتحه وبلاگ را بخواند. در نوع مجازي، خود وبلاگنويس براي ازدياد تعداد ويزيتورهايش كه ناشي از بالا رفتن نمك خونش ميباشد، مثلا وبلاگ خود را به صورت يك وبلاگ هك شده در مي آورد. ممكن است در اين نوع هك شدگي مجازي، گند قضيه بعدا در بيايد و آبروي وبلاگنويس براي هميشه برود. درمان: براي درمان هك شدگي واقعي، رعايت مسايل ايمني و براي درمان هك شدگي مجازي، خنديدن به وبلاگنويس با نمك توصيه ميشود. 3- مردن Dieing اين مرض نيز اين روزها بسيار شايع شده و عبارتست از مردن وبلاگنويس. مانند مورد قبل به دو صورت واقعي و مجازي ديده ميشود. درمان:در صورت مردن واقعي، چون مرگ حق است و هنوز هيچ درماني براي آن پيدا نشده، خدا وبلاگنويس را بيامرزد. ولي درمورد مردن مجازي، وبلاگنويس براي افزايش تعداد ويزيتورهايش، دست به اين عمل كثيف ميزند و درمان آن گير آوردن نويسنده وبلاگ و كتك زدن او تا حدي كه واقعا بميرد، ميباشد. 4- سرطان قالب Template Cancer اين بيماري ناشي از سردرگمي در ساخت قالب وبلاگ بوده و به طور قطع ميتوان گفت صد در صد وبلاگنويسان به آن مبتلا بوده، شده يا خواهند شد. اين بيماري به سه صورت ظاهر ميشود: الف) سردرگمي در ساخت قالب: كه اكثر افراد تازه كار در زمينه طراحي صفحه به آن مبتلا ميشوند. يعني براي ساخت قالب وبلاگشان دچار نوعي سردرگمي شده كه «چي بسازم» و «چطوري بسازم». ب) سنگيني قالب: كه بيشتر افراد نيمه مبتدي و نيمه ماهر با آن دست و پنجه نرم ميكنند و عبارتست از سنگين شدن وزن صفحه كه با خطوط اينترنت در ايران، ميشود گفت نوع حادي از سرطان قالب ميباشد. ج) ديوانگي قالب: اين نوع سرطان مبتدي و ماهر نميشناسد و به همه نوع وبلاگنويس حمله ميكند و عبارتست از طراحي ديوانه وار قالب كه هم خود طراح و هم بازديد كننده را ديوانه ميكند. براي درك بهتر اين مرض بهتر است به يك عدد اوتوبوس يا ميني بوس افغاني نگاه كنيد. اجق وجق، منگوله هاي آويزان، كاغذهاي رنگي فراوان، گلهاي مصنوعي رنگ و وارنگ و ... كه به ماشينهاي افغاني متصل هستند، مثال آشكاري از مرض ديوانگي قالب در دنياي بيرون است. درمان:درمان قطعي سپردن طراحي قالب به ?اردان و درمان مقطعي بي خيال طراحي شدن و استفاده از ساده ترين نوع قالبهاي آماده در بازار است. 5- كمبود مطلب Matlabless اين بيماري به سراغ تمام وبلاگنويسان آمده يا خواهد آمد و هيچ راه فرار و درماني به جز مرور زمان ندارد. اين بيماري ناشي از كم آوردن مغز نويسنده در نوشتن ميباشد. درمان: درمان قطعي نداشته و درمان مقطعي آن فقط دزديدن مطلب از ساير منابع مانند وبلاگها، كتابها، روزنامه ها، سايتها و ... ميباشد. 6- اشتباه تايپي Type Mistake مانند مرض فوق همه گير ميباشد و عبارتست از اشتباه تايپ كردن كلمات كه ناشي از حواس پرتي نويسنده ميباشد. نمونه هاي بارز اين مرض در وبلاگ عظيم «Hoder» به كرات ديده شده. درمان: فقط جمع كردن حواس پرت نويسنده ميباشد. البته بعد از پابليش كردن، امكان رفع اين بيماري وجود دارد و جزو بيماريهاي حاد شناخته نميشود. 7- اشتباه نگارشي Writing Mistake اين مرض فقط به سراغ عده ي خاصي از وبلاگنويسان مي آيد. آن عده كه سواد كافي ندارند. و به سه نوع اشتباه املايي، انشايي و نگارشي دسته بندي ميشود. درمان: درمان قطعي آن با سواد شدن نويسنده بوده و درمان مقطعي آن، گوش كردن به كامنتهاي ويزيتورهاي باسواد وبلاگ ميباشد. 8- افسردگي بي ويزيتوري Visitor Depress اين بيماري مختص وبلاگنويسهاي تازه كار بوده و عبارتست از افسردگي ناشي از بدون بازديد كننده بودن وبلاگ. درمان: درمان قطعي مرور زمان و درمان مقطعي آن استفاده از روشهاي مافيايي براي شناساندن وبلاگ به ديگران ميباشد. 9- افسردگي بي كامنتي Comment Depress اين مرض برخلاف بيماري فوق، به سراغ همه وبلاگنويسان مي آيد ولي براي هر وبلاگي درجه اش متفاوت خواهد بود و عبارتست از نديدن پيامهاي ديگران در بخش نظرسنجي. يكي از عوامل بروز اين بيماري، ننوشتن مطالب «كامنت برانگيز» در وبلاگ ميباشد. يعني مطالبي نوشته شود كه ويزيتور حرفي براي گفتن نداشته باشد. درمان: درمان قطعي آن نوشتن مطالب كامنت انگيز و درمان مقطعي آن حذف سيستم نظرخواهي براي نديدن كامنتهاي نوشته نشده است. 10- اشتياق براي شناخته شدن To be known Madness اين بيماري مختص تازه كارها بوده و عبارتست از به هر دري زدن وبلاگنويس براي شناخته شدن در مجامع وبلاگي. در اين بيماري نويسنده خود را به در و ديوار و آب و آتش ميزند تا شناخته شود. در مراحل حاد اين بيماري نويسنده سعي در شناساندن اقوام و خويشان و دوستان و همسايگان و حيوانات و ... خود دارد. درمان: درمان قطعي مرور زمان بوده و درمان مقطعي آن توسل به زور يا شبكه هاي مافيايي براي شناساندن خود به جهانيان ميباشد. 11- اشتياق براي شناخته نشدن To be unknown Madness برخلاف بيماري قبل، اين مرض به سراغ وبلاگنويسهاي كهنه كار مي آيد. يعني ايشان دوست ندارند ديگران ايشان را بشناسند. اين بيماري فقط درمورد وبلاگهاي سكس و سياسي قابل توجيه بوده و در ساير موارد به نوعي «قرطي بازي» تشبيه ميشود. درمان: مخفي كاري و مواظبت بيشتر از اندازه از لو نرفتن آمار مريض در مجامع وبلاگي. 12- ديد و بازديد زدگي Visiting Madness اين مرض مبتدي و ماهر، تازه كار و كهنه كار، معروف و غير معروف و... نشناخته و به سراغ همه وبلاگنويسان مسئول و متعهد به مباني اخلاقي و آداب معاشرت مي آيد. به معني آنكه وبلاگنويس خود را موظف ميداند در هربار كانكت شدن به سراغ وبلاگهاي آشنايان و دوستان رفتن و يا براي ويزيتورهايي كه برايش كامنت گذاشته اند، در وبلاگ خودشان كامنت بگذار. درمان: درمان قطعي اين بيماري صبر و حوصله و ادامه دادن اين بيماري بوده و درمان مقطعي آن بي خيال آداب معاشرت شدن ميباشد. 13- روان پريشي سرور Server Madness اين بيماري به سراغ صد در صد وبلاگنويسان آمده يا خواهد آمد و عبارتست از خرابي سرويس دهنده وبلاگ يا سرويس دهنده خط اينترنت. و به معني خراب شدن وبلاگ است. در اين حال نويسنده وبلاگ دچار نوعي روان پريشي شده كه ممكن است بسيار خطرناك باشد. درمان: هيچگونه درماني نداشته و فقط بايد همه چيز را به خدا واگذار كرد. 14- ذوق زدگي Madnessism اين مرض گريبانگير وبلاگهاي جوان و نوپا بوده و عبارتست از دچار ذوق زدگي مفرط شدن ناشي از لينك دادن يك وبلاگ معروف ماند «Hoder» است. درمان: در كتب قديمي براي درمان اين بيماري، محلول «آب و قند» توصيه شده است. 15- آويزان شدگي Delangounism اين مرض نيز مانند مورد قبل به سراغ تازه كارها آمده و به نوعي مرحله اي عقب تر از بيماري فوق ميباشد. عبارتست از آويزان شدن از وبلاگهاي معروف براي لينك دادن به وبلاگشان. درمان: تنها درمان پيشنهادي براي اين بيماري ادامه دادن به آويزان شدن است. 16- رو در واسي زدگي Face to Face به سراغ همه بلاگنويسان آمده و عبارتست از درون رو در واسي قرار گرفتن نويسنده براي لينك دادن و گذاشتن لوگوهاي وبلاگهاي دوستان در وبلاگ خود به طوريكه حاشيه وبلاگ از خود وبلاگ شلوغتر ميشود. درمان: درمان قطعي آن ادامه دادن به لينك دادن به ديگران و نماندن جايي براي مطالب خود نويسنده بوده و درمان مقطعي آن زدن خود به كوچه علي چپ و پر رو بازي در آوردن و لينك ندادن به ديگران است. 17- تعارف بازي Here you areism اين مرض گريبانگير وبلاگهايي ميشود كه بيشتر از يك نويسنده دارند و عبارتست از تعارف بين نويسندگان در نوشتن مطلب كه ممكن است به نوشته شدن هيچ مطلبي در مدت زمان طولاني بيانجامد. درمان: درمان قطعي آن زمانبندي كردن نوشتن ها و يا داشتن يك مدير قدر و قلدر براي دستور دادن به نويسندگان است و درمان مقطعي به دوش كشيدن جور ديگران توسط مظلومترين نويسنده ميباشد. 18- كل كل Kal Kal همانطور كه از اسم اين بيماري مشخص است، به معني كل كل نويسنده وبلاگ با ساير وبلاگهاست و تا حدي كه به عفت خانم عمومي آسيبي وارد نشود مشكل ساز نبوده، بلكه بسيار مفرح نيز ميباشد. درمان: چون اين بيماري ضرر رسان نيست، بهتر است درمان نشود و بيماري ادامه داشته باشد. ??- خرابي كنتور Counter Error كه بسيار واضح بوده و از عوارض آن خرابي اعصاب نويسنده ميباشد. درمان: عوض كردن فوري كنتور 19- هاست ماندگي Host Error بيشتر براي افرادي كه از هاستهاي مجاني استفاده ميكنند پيش آمده و باعث خرابي فايلهاي موجود در هاست مانند لوگوها، عكسها، موسيقيها و ... ميشود. درمان: درمان قطعي خريد يك هاست خوب و درمان مقطعي صبر و يا عوض كردن هاست با هاست مجاني ديگر است. 20- زوج يافتگي Coupleism اين بيماري نيز به سراغ اكثر وبلاگنويسان آمده يا خواهد آمد. در اين بيماري نويسنده بعد از مدتي نوشتن، پي ميبرد كه براي افزودن جاذبه هاي توريستي در وبلاگش احتياج به زوج يا زوجه اي كه كمكش نمايد، دارد. اين بيماري به دوصورت واقعي يا مجازي ظاهر ميشود كه يا زوج، يا زوجه واقعي بوده و يا زاييده تخيل نويسنده اوليه ميباشد. نوع حادتر اين بيماري به صورت استفاده از فرزند (حتي هنوز به دنيا نيامده)، پدر، مادر، خواهر، برادر و ... است. درمان: براي اين بيماري هنوز درماني پيدا نشده. *** خوب... فعلا به همين تعداد از بيماريهاي شناخته شده و معروف وبلاگنويسان بسنده كرده و مابقي را در آينده توضيح خواهيم داد. تذكر: اگر شما در خود پي به اين بيماريها برديد، توصيه ميكنيم كه به درمانهاي معرفي شده اكتفا نكرده و خود نيز به دنبال روشهاي جديد درماني باشيد. نوشته شد توسط م م بزرگ 2:48 AM | Wednesday, May 21, 2003
٭ ...
دو سه باري دستي به شكمش زد ،ديگه چاق شده بود ، پشت صندليش جابجا شد و يه حركت كششي واسه رفع خستگي . تو مرز سي سالگي بود ، جلو سرش كمي خلوت شده بود ، از موقعي كه فهيمه هم ازدواج كرده بود ديگه اين فكر لعنتي ازدواج ولش نمي كرد ،اين روزا به در وديوار گير مي داد . تا چند وقت پيش خيلي محكم مي گفت كه اگر يه زماني انقدر خر بشه كه زن بگيره ، حماقت بچه دار شدن رو هرگزنمي تونه قبول كنه . مگه بچه پرورشگاهي چه عيبي داره ، بزرگش كه بكني انگار از اول بچه خودت بوده ،مگه همخوني تشعشع محبت صادر ميكنه ؟! ولي الان مثل خر تو گل مونده بود . اون اوايل وقتي يكي از دوست دختراش ازدواج مي كرد اگه از اون دم دستي ها بود كه هيچ واگه از اون جدي ها بود يه مدتي حالش تو قوطي بود وبعدش افراد جديد ودلايل محكمي كه واسه ازدواج نكردن مي آورد آرومش مي كردن ، ولي تو اين ده سال ديگه n تا دوست عوض كرده بود ، حالا مي خواست رابطه هاي كم و عميقي داشته باشه ، جديدا اگه سراغ كسي ميرفت با اينكه مي دونست درست نيست ولي رابطه شو تا اوج اوج بالامي برد. اكثر دوستاش ازدواج كرده بودن وسطح را بطه شون با اون خيلي پايين اومده بود . فهيمه مطلقه بود و چند سالي با هاش مونده بود ولي بالاخره رفت ، نمي تونست اينجوري وتا آخرعمر با اون بمونه ، با تمام وجود دلش نمـي خواست فهيمه بره ولي نمي نونست سيستم شو عوض كنه واز طرفي هم مي دونست واسه فهيمه اين طوري بهتره ،كلي هم تشويقش كرده بود. دوباره رو صندليش جابجا شد وصفحه بلاگشو بازكرد. نوشته شد توسط م م بزرگ 4:45 AM |
٭ با كوندرا حال نمي كني ؟ غلط مي كني !
........................................................................................معرفي يك كتاب از ميلان كوندرا . نوشته شد توسط م م بزرگ 4:37 AM | Tuesday, May 20, 2003
٭ آهاي مردا!
........................................................................................سوال مسخره ايه ، ولي اگه مجبور بوديد جاي يه زني بوديدچه كسي رو انتخاب مي كرديد ؟ترجيحا شخص انتخاب شده زنده باشد ! (از خانم ها اين سوال رو نمي پرسم چون انتخاب هاي زيادي دارند ) نوشته شد توسط م م بزرگ 5:48 AM | Saturday, May 17, 2003
٭ بازي
چند سال پيش اعضاي كازينو چهارده ! (cosino 14 ) در مقر اصلي كازينو (زيرزمين منزل بزرگ) مشغول بازي بودند ، رسالت اين گروه اين بود كه طلوع آفتاب را ببينند و بعد بخوابند ، دنبال راهي مي گشتند كه چطور زمان را بكشند، زندگي را كوتاه كنند ، جز صداي ورق و ضبط قراضه اي كه با وزوز فراوان آهنگ ها را پخش مي كرد صداي ديگري به گوش نمي رسيد والبته هر چند جلسه در ميان گپ هايي هم زده مي شد . يك شب حين بازي اختلاف نظري پيش آمد ودو نفراز اعضا بد جوري با هم به كل كل افتادند ، تا اينكه كار جدي جدي بالا گرفت و داشت به تعطيلي بازي آن شب مي انجاميد كه ديگر اعضاي كازينو با پادر مياني سعي در آرام كردن اوضاع داشتند و يكي از آنها عنوان كرد :"بي خيال ديگه ، انقدر سخت نگيريد" كه يكي از طرفين مخاصمه خيلي جدي گفت : "بابا ، زندگي نيست كه بي خيالش شيم . داريم بازي ميكنيم " . يك لحظه همه ساكت شدند . راست مي گفت اين جريان براي مان خيلي جدي تر ازبودن بود . از آن دوران تا كنون سعي در حفظ جديتم در بازي هاي مختلف داشته ام ، اين كه حرف فيلم را مي زنم يا طرفداري اين وآن را مي كنم يا يك فعاليت علمي يا اسنوكر يا اينكه از رفتن فاولر از ليورپول غصه مي خورم ! اينها جدي است ؟ عميق است ؟ واقعا وجود وعدم همه اين چيزها برايم چه اهميتي دارد ؟ نمي توانم همه اشان را مسخره كنم ؟مي دانيد كه در چند دقيقه مي شود از والاترين ارزشهاي روحاني تا پايين ترين مسائل مادي را به لجن كشيد . اگر بازي نكنم چه كنم ؟ هرروز بگويم از زندگي خسته ام ، حوصله ادامه دادن ندارم ، ديگر حال كلاس سه تار راندارم، نمي دانم چرا وبلاگ مي نويسم ونمي دانم چرا وچرا وچرا ... و باز هم خسته ام و نمي دانم. من بازي مي كنم و فقط همين را ميدانم كه تو را دارم . نوشته شد توسط م م بزرگ 4:33 AM |
٭
........................................................................................محبت هاي بي شماري نسبت به من داري . اما آن انتظار سر خيابانت تا وقت ورود من به خانه خيلي مي چسبد ، مخصوصا اينكه وانمود مي كني كه رفته اي . نوشته شد توسط م م بزرگ 12:28 AM | Wednesday, May 14, 2003
٭ در حاشيه باخت رئال ومحروميت ندود
مصداق بارز " اشغل الظالمين بالظالمين "
نوشته شد توسط م م بزرگ 10:27 PM |
٭ براي اين روزها
........................................................................................اگر نمي تواني اجاره را بپردازي با قلبي پرغرور دنبال كار برو ، وبه ياد داشته باش ،عشق من ،كه من با توام مابا همديگر بزرگ ترين ثروتي هستيم كه بر روي زمين انباشته است !!!! " پابلو نرودا " نوشته شد توسط م م بزرگ 2:25 AM | Monday, May 12, 2003
٭ كوري ساراماگو را به سه بخش تقسيم كنيد ، بعد از هر قسمت فيلم هاي مالنا ،تخم هيولا و اتوبان گمشده را ببينيد . حالتان چطور است ؟
........................................................................................پي نوشت :
و صد البته تخم هيولا با حضور جيگر بلا منازع هالي بري ! نوشته شد توسط م م بزرگ 2:36 AM | Saturday, May 10, 2003
٭ نمايشگاه كتاب 1
........................................................................................چهار تا دوست با هم ميروند نمايشگاه ، روي چمن ها يك جاي دنج مي نشينند چاي و سيگار و گپ و دردودل . بدون ديدن حتي يك غرفه نمايشگاه را ترك مي كنند . كتاب بهانه بود ، انسانم آرزوست . نمايشگاه كتاب 2 بالا خره يه غزليات سعدي خوب پيدا كردم با چاپ نفيس وقيمت مناسب ، با تشكر از انتشارات مير دشتي . وچند تاي ديگه به ترتيب كيفيت چاپ از نشرهاي فكرروز ، ققنوس ، كومش ، گنجينه و همراه . و كتابهاي ديگه اي تو مايه شش سيگما ! spc , doe و اين چرت وپرت ها ! نوشته شد توسط م م بزرگ 9:51 PM | Thursday, May 08, 2003
٭ دنيا !!
........................................................................................خانم تهراني ، يك وقت اين اجازه را به خودت ندهي كه احساس بازيگري كني وفكر كني مي شود اسم شما را كنار نيكي كريمي يا حتي ليلا حاتمي آورد، تا كي مي خواهي قرمز و شوكران و خودت ! را تكرار كني ؟ آقاي بصيري يا نصيري ، نميدانم (كارگردان ) تكنيكت منو كشته ! مخصوصا آن صحنه اي كه پسر حاج عنايت در آينه به پدرش بد وبيراه مي گويد ، آدم ياد صحنه مرگ پدر جودي فاستر در فيلم " تماس " مي افتد ، اصلا اين رابرت زمه كيس بايد بيايد محضر جنابعالي دوره تكنيك هاي سينمايي بگذراند . همه اينها يك طرف آقاي توحيدي از شما انتظار نداشتيم ، انصافا به اين مي شد گفت فيلنامه ، دست مريزاد ، پرداختن به شخصيت هايي كه جواني نكرده اند وبعدا يادشان مي افتد ، قبلا خيلي خيلي بهتر بيان شده اند. مارال وحتي مرد باراني اوضاعشان صدها بار بهتر از اين كاراكتر حاجي شما بود ، خلاف عرض مي كنم ؟ دنيا فيلم آزار دهنده اي بود، از سكانس هاي آبكي پارتي وپاياني (بابا صد افرين به قادري ! ) و ... كه بگذريم،اين نمايش مزخرف ريا و تقابل سنتها ديگر خيلي مزخرف بود ، الان ديگر براي نسل جديد بودن يك پسر ودختر جوان در يك " خانه خالي " حل شده و نخواندن نماز صبح گناه نيست و محرم ونامحرم بي معني است . آهان فهميدم . مميز محترمي هم كه خانه اي روي آب را اخته كرد موهاي مدل مصري هنرپيشه محترم زن اين فيلم را نديد ويا آن را مجاز شمرد . القصه اين هفته نامه هايي كه حوادث مي نويسند و صفحه اولشان يك كلوز اپ از بازيگران زن است ، دنيا يك همچون چيزي بود شايد هم بدتر ! بهترين قسمت سينما رفتن ديشب كمي قدم زدن در هواي بهاري وآن هويج بستني بود كه خيلي چسبيد . نوشته شد توسط م م بزرگ 4:47 AM | Tuesday, May 06, 2003
٭ با بيژن نجدي حال نمي كنين ؟!
........................................................................................شب سهراب كشان از مجموعه " يوزپلنگاني كه با من دويده اند " نوشته شد توسط م م بزرگ 11:13 PM | Monday, May 05, 2003
٭
تن داغ و غوطه خوردن در آب تن داغ وپك عميق تن داغ و همهمه يك ميدان شلوغ تن داغ و موهومات تن داغ وميهماني تولد يك نوزاد تن داغ و دويدن براي ديدن يك دوست قديمي آن طرف چهارراه تن داغ ، مخ داغ ، هواي داغ تن ودست داغ تو . نوشته شد توسط م م بزرگ 11:09 PM |
٭ چند فيلم ديگر
........................................................................................* about a boy : از اين هيو گرانت خوشم نمياد ، با اين تعاريفي هم كه از فيلم شنيده بودم انتظار خيلي بيشتري داشتم ولي خوب با DVD چسبيد . * billy bath gate : هافمن عالي ، بروس ويليس رد گم كني ! و نيكول جون كه تو اين فيلم بد قاطي است ( ماجراي آشنايي بيلي جوان با يك دار ودسته گانگستري و عاشق شدن او نيكول را .) * lord of rings 2 : سردرد ! * yaya sisterhood : براي آنها كه با داستان هاي خانوادگي وخوبي وخوشي وخوشگلي و نانازي و .. اينها حال مكنن بد نيس با بازي سيدني بالاك . * kama sutra : فكر كنم اولين فيلم هندي بود كه در دهه اخير ! ديده بودم . با پاياني غير هندي . * واما besevair dogs : تارانتينو ، تارانتينو ديوانه ام مي كني . در اين مقال نمي گنجد! باشد در ويژه نامه تارانتينومي نويسم . نوشته شد توسط م م بزرگ 10:52 PM | Sunday, May 04, 2003
٭
........................................................................................اول دلم را صفا داد ، آئينه ام را جلا داد آخربه فاك فنا داد عشق تو خاكستر من نوشته شد توسط م م بزرگ 5:11 AM | Saturday, May 03, 2003
٭ .
........................................................................................گاهي اوقات عوض اينكه براي راحتي ، يه مشكل بزرگ رو به اجزاي كوچكتر تقسيم كنم چنان مشكلات كوچيكو با هم قاطي مي كنم كه ديگه هيچ كدوم قابل حل نيستند ! نوشته شد توسط م م بزرگ 12:49 AM | Thursday, May 01, 2003
٭ درود بر محمد
........................................................................................من درزندگی به سه چیز عشق می ورزم : نماز ، عطر ، زن . واقعا نظرتان در مورد یک چنین انسانی چیست ؟! قصد ندارم ضعفها یا قوتهای او را بشمارم یا بخواهم بحثی راجع به الهی بودنش بکنم . ولی می خواهم بمناسبت سالمرگ او یکی از جملاتش را که در برخی عملکردهایم بسیار موثر بوده است بیان کنم : "نشستن نزد کسی که به او اعتماد دارم ،از عبادت یکسال برایم اطمینان بخش تر است ." نمی گوید ایثار دیدن ، کمک گرفتن و نه حتی درددل کردن ، فقط نشستن . به همین سادگی . اطمینان بخش تر از عبادت یکسال ( کار ندارم که عبادت محمد ارزشمندتر از عبادت دیگری است یا خیر) شما فرض کنید عبادت یکسال یک انسان معتقد به یک معبود ، همین و بس . خیلی انرژی گذاشته ام تا از این همنشین ها داشته باشم و فکر می کنم موفق هم بوده ام . مدیون توام محمد ، درود بر تو . نوشته شد توسط م م بزرگ 6:22 AM |
|
غزلیات سعدی
:: گذشته ها ::
|