بزرگ |
Sunday, November 27, 2022
٭
........................................................................................ و اما جام جهانی 2022- اگر کسی گفت فردا زلزله می آید و آمد نباید او را تنبیه کنیم! قاعدتا او باید از تحقق پیش بینی اش خوشحال باشد و از صدمه ای که به مردم و احتمالا خودش خورده، ناراحت. - کدام ارزشها، آنقدر ارزش دارند که انسان جانش را بابت آنها بدهد؟ اینهمه خون داده اند مردمان مختلف که یک وجب خاک میهنشان را ندهند و کدام مرز و خاکی ست که در طول تاریخ بارها و بارها تغییر نکرده باشد. ارزشهای مذهبی چطور؟ بعضی چیزها را طوری تعریف کرده ایم که گویی هیچ پیرامونی، هیچ وقت قرار نیست بر آن موثر باشد و همواره درست و غلطش روشن و شفاف است، بنظرتان مرز و مذهب اینگونه اند؟ خوشحالی از بردن تیم ملی چطور؟!! - این مطلب در روز یکشنبه درج می شود، سه شنبه ایران در بازی آخر مقابل امریکا خواهد ایستاد. وضع گروه الان اینطوره که، بریتانیای کبیر که قربانش بروم با 4 امتیاز در صدر است، ایران سه امتیاز، امریکا با دو تساوی دو امتیاز و نهایتا ولز که اصلا فکرش را نمی کرد به جام جهانی برسد یک امتیاز. با فرض اینکه بریتانیا را بخت اول و ولز را حذف شده بدانیم، ایران با تساوی با امریکا با چهار امتیاز در مقابل امریکای سه امتیازی صعود می کند ولی من احتمال نتیجه را اینطور ثبت می کنم، عللش بماند: هفتاد درصد برد امریکا، بیست درصد برد ایران و ده درصد تساوی. - درست است که فرانسه و اسپانیا بسیار مطمئن شروع کرده اند ولی اگر بخواهم تیمهایی را به عنوان قهرمان کاندید کنم، برزیل و بلژیک را نام می برم. بلژیک هیچ وقت اینقدر پخته نبوده است. صربستان هم تا آخر موی دماغ بزرگان است. انشاله خداوند عقول ایرانیان را به ایشان بازگرداند. نوشته شد توسط م م بزرگ 2:54 AM | Monday, December 20, 2021
٭
........................................................................................سردترین شب پاییزی نشستم تو اسنپ آقای راننده میگه آقا طوری شده من الکی میگم نه چیز خاصی نیست، میگه توروخدا راحت راحت باشید، ماشین خودتونه، نه اینکه ماشین خوبی باشه انگار منتظر یه بهانه بوده باشم های های میزنم زیر گریه، ماسک لعنتی رو میندازم کنار خیلی وقت بود اینجوری نشده بودم شونه هام ناخواسته تکون میخوره. آقای راننده هم اشکهای بی دلیلشو پاک میکنه میگه ببخشید ها عزیزی رفته؟ میگم آره همینه عزیزی رفته. میگه خدا صبر بده، اگه خواستین من ماسک هم دارم! من آروم آروم به گریه م ادامه میدم و خوشحالم لازم نیست به آقای راننده توضیح بدم به خاطر این دارم گریه می کنم که یادداشتی از عزیزی که ۱۱ سال پیش رفته و مهاجرت کرده الان به دستم رسیده .و با خوندنش نابودم نوشته شد توسط م م بزرگ 11:26 PM | Thursday, September 21, 2017
٭
........................................................................................
ما همان يك ناله ايم، اما جهان كُهسار بود
چند وقت پيش در نوشته اى، جايى چشمم خورد به تركيب شكست عشقى، پرسيدم آيا من شكست عشقى را مى فهمم؟ تا كنون شكست عشقى خورده ام؟ اصلا شكست عشقى چيست؟
گوگل كردم، تلاش كردم با بعضى در موردش گپ بزنم و خودم را درگير تعاريف ريشه اى عشق و شكست نكنم، حاصلش شد اين خط خطى پسرانه!
يكى از برداشتها اين شد كه اگر در يك رابطه عشقى دو طرفه ( چون برخى عقيده داشتند كه عشق يكطرفه كه عشق نيست) به اجبار و ناخواسته جدايى اتفاق بيفتد، شكست عشقى رخ داده است، گرچه ته ذهنم فكر مى كردم كه اگر بعد اين جدايى ، ميل و خواست و دغدغه آن رابطه باقى بماند، به تعبيرى زنده بماند، آيا مى توان آن عشق را شكست خورده فرض كرد؟
آنطرفتر اين حرف بود كه نيازى به دو طرفه بودن آن عشق نيست و دو ضلع عاشق و عشق براى اتفاق افتادن شكست عشقى كافى ست، و اصولا شكستها اينجا اتفاق مى افتد،
قلقلكهاى ذهنى همچنان ادامه داشت كه آيا مى توان چند بار شكست عشقى خورد؟ به نظرم اين ايده كه شكست عشقى فقط يكبار اتفاق مى افتد و نه بيشتر، درخشان تر مى نمود.
سرآخر اينكه اگر عشقى به وصلى رسيد( شكست نخورد!) با هر فُرمتى و قراردادى و پس از مدتى به عادى شدن، بى عشقى و يا حتى جدايى رسيد، آيا خود اين شكست عشقى به حساب نمى آيد؟ آيا اينكه اين فراق و بى عشقى و عادى شدن كامل رابطه در مدت كوتاهى اتفاق بيفتد يا مثلا بيست سال، فرقى در اصل ماجرا مى كند؟
براى خودم جوابى ساختم، خير فرقى نمى كند،
همه عشق ها، شكست خورده اند...
شكست عشقى را تكاندم، به اندازه كافى براى خودم تكاندم، اينها كه نوشتم براى نتيجه سازى جمله بالا نبود، نيست، خواستم بگويم :
هنوز پائيز تشريفش را نياورده، هنوز ساعتها را انگولك نكرده اند، هنوز يك ساعت از روشنايى را، نور را، به ناگهان ندُزديده اند، دل من ولى شور افتاده، عميق ترين دلشوره ها، دلشوره شكست دوستى ...
من نمى دانم شكست عشقى چيست، مهم هم نيست، خوب مى دانم اما كه مى بايد كنار شكست در دوستى واژه خيلى حقيرى باشد.
Labels: رفیق نوشته شد توسط م م بزرگ 2:14 PM | Monday, April 24, 2017
٭
........................................................................................
ريدم تو زندگيى كه توش حداقل سه نفر نباشن كه ازشون بيش از حد معمول انتظار داشته باشى ...
نوشته شد توسط م م بزرگ 1:34 PM | Saturday, April 22, 2017
٭
........................................................................................
اول اردى بهشت ماه جلالى ٩٦ روز پربركتى بود، نخواستم اينو بنويسم.
دوم اردى بهشت مى نويسم،
كاش هنوز مى تونستم مرگ رو به مرگ آرزوهام ترجيح بدم.
سال نو مبارك.
نوشته شد توسط م م بزرگ 12:18 PM | Sunday, January 15, 2017
٭
دلم نيومد از ماشين پياده شم ، گاهى اوقات ديگه هم اينطورى ميشم ولى ميتونم پياده شم، همونجا تو ماشين خاموش نشستم و خودمو ول كردم با راديو ، مصطفى اسمعيل اگه قابل پيش بينى بود كه ديگه مصطفى اسمعيل نبود، يكى از همسايه ها اومد پارك كرد كمى چپ نيگاهمون كرد، ( يارو توپاركينگ تو ماشين داره چُرت ميزنه)،
گفتيم كم كم بريم خونه، گذر همين مقدار حس ما را بس...
نوشته شد توسط م م بزرگ 9:02 AM |
٭
آرزو داشتم عروسى م ! تو كوير بود، خواننده مجلس هم شهرام شب پره، تا صبح مى پريديم بالا پايين، همونجا لش مى كرديم...
نوشته شد توسط م م بزرگ 8:56 AM |
٭
خداوندا، اين ليورپول پهلوان را بر شياطين سرخ پيروز بگردان.
بابت پنالتى هم تا اينجا، دمت گرم.
نوشته شد توسط م م بزرگ 8:52 AM |
٭
من حالم خوب بود زياد فازِ يك(اكباتان) مى رفتم ، يا چون فاز يك زياد مى رفتم حالم خوب بود ؟
نوشته شد توسط م م بزرگ 8:50 AM |
٭
........................................................................................
میدونی یه گردان بره خط گروهان برگرده بعنی چی؟
میدونی یه گروهان بره خط دسته برگرده یعنی چی؟
میدونی یه دسته بره خط نفر برگرده یعنی چی؟
مى دونى يه پدر بعد از بيست سال كار كردن، يه روز صبح بلند شه ، از غصه هزينه هاى روزمره زندگى ، سر صبحى گريه كنه يعنى چى ؟
نوشته شد توسط م م بزرگ 8:49 AM | Tuesday, January 03, 2017 ........................................................................................ Saturday, July 23, 2016
٭
........................................................................................
وقتى بهت ميگم دستمو بكن تو شورتت
نگو نه
بگو دستتو نميكنم تو شورتم
نوشته شد توسط م م بزرگ 4:32 AM | Thursday, July 07, 2016
٭
........................................................................................
نازك دلان اين بزم آماده شكستند
عموما متن هايى كه با عصبانيت نوشته ميشن موجزتر و دلنشين ترن ، ماوراى صحت محتواشون از دل براومدن ، گاهى اوقات شما كلى منتظر ميمونى يه موضوعى رو با عصبيت بنويسى و گاهى ممكنه چند سال ، بعله چند سال منتظر بمونى كه با عصبانيت ننويسى اونو، گرچه امروز يه مطلب مزخرفى در مورد اخلاق جنسى افكار متاهلين كمى منو عصبى كرد ولى اين نوشته م از دسته دومه ،
هر از گاهى يه نفرى ، يه جايى كه اين روزهامعمولا فيس بوكه (وبلاگ كه ديگه اون كاركرد رو نداره، گودر رو هم كه خدا رحمت كنه ، تلگرام و اينستا و امثالهم هم كه بسترشو ندارن ) يه مطلبى در مورد خيانت مينويسه ، انبوه كامنت ها و تحليل ها و نظرات و لايك ها و ديسلايك هاو قضاوتها روانه اون مطلب ميشه ، تقريباچهار پنج برابر بهترين مطالب ديگه ،
من ولى فكر ميكنم قبل از تعريف خيانت و مصداقهاش و تحليلهاش يه فاز صفر و قبلى وجود داره كه بدون اون به نظرم صحبت كردن در مورد اين واژه ظاهرا بى معنيه، توضيح بيشترش ميشه اين :
من مى تونم هر روز به همسرم خيانت كنم ، بله ، هر روز ، و اون هم اصلا ناراحت نشه ، اون هم همينطور ،و البته كه ما آدمهاى عادى هستيم ، اين اتفاق تو تاريكخونه ذهنمون ميفته ، شما هم ميتونيد و حتما تجربه شو هم داريد كه اون اصلا ناراحت نشده ،ماجراخيلى ساده ست ، ماداميكه حريم ذهن شما حفظ ميشه و كسى از اون مطلع نميشه ، مشكلى وجود نداره ، اما اگه مثل اسكلها اومديم و مطرح كرديم يا اون دستگاهى داشت و اومد ذهن شما رو ديتكت كرد و بالعكس ، داستان حالت ديگه اى پيدا مى كنه ،
من خيانتى رو سراغ ندارم كه مستقيم يا غير مستقيم ، خواسته يا ناخواسته بعد از نقض حريم ها معنى پيدا نكرده باشه ، نكته جالبترش هم اينه كه كسى كه از حريمى گذشته معمولا مسئوليت اونو نميتونه به عهده بگيره ، درك كنه ،
چندين سال پيش بنده نوشتم كه در زندگى مشترك فرقى نميكنه شما متهم بشى يا مجرم ، اثر جفتش يكيه ، الان بهبودش مى دم كه در رابطه مشترك ( هر رابطه اى ) فرقى نميكنه خيانتى اتفاق افتاده باشه يا حريمى نقض بشه ، اثر جفتش يكيه ،
اين نوشته هرگز بدنبال توجيه يا تحريف يا تنزيل مفهوم خيانت در هر سطحى نيست ، بلكه تأكيد ساده اى بر اهميت حريم ها داره ، نميدونم اين مطلب ظاهرا طنز رو شنيديد كه دوست دختر، دوست پسر هاى جديد ميتونن به همه جاى هم دست بزنن جز گوشى هاى همديگه! ( كه صد البته اين طنز نيست و بسيار جدى ست ! )
خلاصه برادر من ، خواهر من، رفيق من ، همكار من رعايت كن !
و يا حداقل اينو بدون كه بعد از گذر از حريمى ، ديگه جايگاه قبلى رو تو قلب طرفت ندارى ، چه برنده چه بازنده ...
بُدروم ، تركيه
عيد فطر
نوشته شد توسط م م بزرگ 9:14 AM | Sunday, June 26, 2016
٭
........................................................................................
دعاى شب قدر
اى خداوند محمد و على ، كمكم كن موضوعى داشته باشم كه با ذوق و شوق در مورد آن صحبت كنم .
آمين
نوشته شد توسط م م بزرگ 12:53 PM | Monday, June 06, 2016
٭
........................................................................................گريه مى كنم ، زار ميزنم ديگه نمى شنوم تركيب چاووشى و سعدى نمى شنوم و نمى بينم ... مجموع چه غم دارد از من كه پريشانم ازمن كه پريشانم ... سعدىِ جانِ من كجاست ماه رمضان شده مگر نوشته شد توسط م م بزرگ 8:59 AM | Friday, June 03, 2016 ........................................................................................ Saturday, April 30, 2016
٭
........................................................................................
طبيبى گفت درمانى ندارد درد مهجورى
غلط مى گفت
خود را كشتم
و
درمان خود كردم
وحشى بافقى
نوشته شد توسط م م بزرگ 7:40 AM | Saturday, April 23, 2016
٭
........................................................................................
سه شنبه مى تونست روز خوبى باشه
صبح با آژانس رفتم سركار، تواتاق كارم پيپ كشيدم ( يه زمانى اسموك در اتاق محل كار منتهى الآمال بود) ، جلسه كارى خوبى داشتم و حرفهام به كرسى نشست، عصر نزديك درياچه آزادى كمى تاى چى كردم ، شب يه فوتبال درجه يك ديدم ،
هوم ،
واسه يه آدمى كه زنده ست ، سه شنبه مى تونست روز خوبى باشه ...
نوشته شد توسط م م بزرگ 5:47 AM | Wednesday, April 20, 2016
٭
........................................................................................
اول اردى بهشت ماه جلالى
فعلا سال شمسى براى من شروع و پايان چيزى نيست ، من با مبدأ ديگرى متوقف شده ام ،
على ايحال سال ٩٤ را پناه بردم به خواب ، كتاب و شراب .
خواب كه تكليفش معلوم است ، شوپنهاور فرمود اوج خوشبختى ست و يونگ گفت خواب برايتان افسانه هايى را كه در بيدارى از ياد برده ايد، تعريف مى كند. اگر بدشانس بودين و در خواب هم كابوس ديديد و يا گريه هاى ناتمام بيداريتان را ادامه داديد كه هيچ !
كتاب هم تقريبا همه روزه دستمان بود، بهترين هاشان اينها بودند: استانبول از ارحان پاموك ، اتحاديه ابلهان از جان كندى تول، همه كتابهاى موراكامى كه سوكورو تازاكى بى رنگ بهترينشان بود، خاطرات هيلارى كلينتون، نمايشنامه هاى حميد امجد كه با زائر بسيار خاطراتمان زنده شد و صد البته سخن عاشق و متفرقه هايى از شوپنهاور كه نشخوارشان مى كنم و ...
شراب هم در رتبه آخر كه شايد لمحه اى از بزرگ قديم را لمس كنيم !
براى سال جديد فكر كنم حفظ همين پناهگاهها ، خوشبختى كمى نباشد.
نوروز ٩٥ مبارك!
پى نوشت : دوستى پيشنهاد دادبراى ٩٥ ، كباب را به پناهگاههاى ٩٤ اضافه كنم! البته با كمال ميل پذيرفتم 😛
نوشته شد توسط م م بزرگ 3:54 AM |
|
غزلیات سعدی
:: گذشته ها ::
|