بزرگ |
Saturday, July 23, 2016
٭
........................................................................................
وقتى بهت ميگم دستمو بكن تو شورتت
نگو نه
بگو دستتو نميكنم تو شورتم
نوشته شد توسط م م بزرگ 4:32 AM | Thursday, July 07, 2016
٭
........................................................................................
نازك دلان اين بزم آماده شكستند
عموما متن هايى كه با عصبانيت نوشته ميشن موجزتر و دلنشين ترن ، ماوراى صحت محتواشون از دل براومدن ، گاهى اوقات شما كلى منتظر ميمونى يه موضوعى رو با عصبيت بنويسى و گاهى ممكنه چند سال ، بعله چند سال منتظر بمونى كه با عصبانيت ننويسى اونو، گرچه امروز يه مطلب مزخرفى در مورد اخلاق جنسى افكار متاهلين كمى منو عصبى كرد ولى اين نوشته م از دسته دومه ،
هر از گاهى يه نفرى ، يه جايى كه اين روزهامعمولا فيس بوكه (وبلاگ كه ديگه اون كاركرد رو نداره، گودر رو هم كه خدا رحمت كنه ، تلگرام و اينستا و امثالهم هم كه بسترشو ندارن ) يه مطلبى در مورد خيانت مينويسه ، انبوه كامنت ها و تحليل ها و نظرات و لايك ها و ديسلايك هاو قضاوتها روانه اون مطلب ميشه ، تقريباچهار پنج برابر بهترين مطالب ديگه ،
من ولى فكر ميكنم قبل از تعريف خيانت و مصداقهاش و تحليلهاش يه فاز صفر و قبلى وجود داره كه بدون اون به نظرم صحبت كردن در مورد اين واژه ظاهرا بى معنيه، توضيح بيشترش ميشه اين :
من مى تونم هر روز به همسرم خيانت كنم ، بله ، هر روز ، و اون هم اصلا ناراحت نشه ، اون هم همينطور ،و البته كه ما آدمهاى عادى هستيم ، اين اتفاق تو تاريكخونه ذهنمون ميفته ، شما هم ميتونيد و حتما تجربه شو هم داريد كه اون اصلا ناراحت نشده ،ماجراخيلى ساده ست ، ماداميكه حريم ذهن شما حفظ ميشه و كسى از اون مطلع نميشه ، مشكلى وجود نداره ، اما اگه مثل اسكلها اومديم و مطرح كرديم يا اون دستگاهى داشت و اومد ذهن شما رو ديتكت كرد و بالعكس ، داستان حالت ديگه اى پيدا مى كنه ،
من خيانتى رو سراغ ندارم كه مستقيم يا غير مستقيم ، خواسته يا ناخواسته بعد از نقض حريم ها معنى پيدا نكرده باشه ، نكته جالبترش هم اينه كه كسى كه از حريمى گذشته معمولا مسئوليت اونو نميتونه به عهده بگيره ، درك كنه ،
چندين سال پيش بنده نوشتم كه در زندگى مشترك فرقى نميكنه شما متهم بشى يا مجرم ، اثر جفتش يكيه ، الان بهبودش مى دم كه در رابطه مشترك ( هر رابطه اى ) فرقى نميكنه خيانتى اتفاق افتاده باشه يا حريمى نقض بشه ، اثر جفتش يكيه ،
اين نوشته هرگز بدنبال توجيه يا تحريف يا تنزيل مفهوم خيانت در هر سطحى نيست ، بلكه تأكيد ساده اى بر اهميت حريم ها داره ، نميدونم اين مطلب ظاهرا طنز رو شنيديد كه دوست دختر، دوست پسر هاى جديد ميتونن به همه جاى هم دست بزنن جز گوشى هاى همديگه! ( كه صد البته اين طنز نيست و بسيار جدى ست ! )
خلاصه برادر من ، خواهر من، رفيق من ، همكار من رعايت كن !
و يا حداقل اينو بدون كه بعد از گذر از حريمى ، ديگه جايگاه قبلى رو تو قلب طرفت ندارى ، چه برنده چه بازنده ...
بُدروم ، تركيه
عيد فطر
نوشته شد توسط م م بزرگ 9:14 AM | Sunday, June 26, 2016
٭
........................................................................................
دعاى شب قدر
اى خداوند محمد و على ، كمكم كن موضوعى داشته باشم كه با ذوق و شوق در مورد آن صحبت كنم .
آمين
نوشته شد توسط م م بزرگ 12:53 PM | Monday, June 06, 2016
٭
........................................................................................گريه مى كنم ، زار ميزنم ديگه نمى شنوم تركيب چاووشى و سعدى نمى شنوم و نمى بينم ... مجموع چه غم دارد از من كه پريشانم ازمن كه پريشانم ... سعدىِ جانِ من كجاست ماه رمضان شده مگر نوشته شد توسط م م بزرگ 8:59 AM | Friday, June 03, 2016 ........................................................................................ Saturday, April 30, 2016
٭
........................................................................................
طبيبى گفت درمانى ندارد درد مهجورى
غلط مى گفت
خود را كشتم
و
درمان خود كردم
وحشى بافقى
نوشته شد توسط م م بزرگ 7:40 AM | Saturday, April 23, 2016
٭
........................................................................................
سه شنبه مى تونست روز خوبى باشه
صبح با آژانس رفتم سركار، تواتاق كارم پيپ كشيدم ( يه زمانى اسموك در اتاق محل كار منتهى الآمال بود) ، جلسه كارى خوبى داشتم و حرفهام به كرسى نشست، عصر نزديك درياچه آزادى كمى تاى چى كردم ، شب يه فوتبال درجه يك ديدم ،
هوم ،
واسه يه آدمى كه زنده ست ، سه شنبه مى تونست روز خوبى باشه ...
نوشته شد توسط م م بزرگ 5:47 AM | Wednesday, April 20, 2016
٭
........................................................................................
اول اردى بهشت ماه جلالى
فعلا سال شمسى براى من شروع و پايان چيزى نيست ، من با مبدأ ديگرى متوقف شده ام ،
على ايحال سال ٩٤ را پناه بردم به خواب ، كتاب و شراب .
خواب كه تكليفش معلوم است ، شوپنهاور فرمود اوج خوشبختى ست و يونگ گفت خواب برايتان افسانه هايى را كه در بيدارى از ياد برده ايد، تعريف مى كند. اگر بدشانس بودين و در خواب هم كابوس ديديد و يا گريه هاى ناتمام بيداريتان را ادامه داديد كه هيچ !
كتاب هم تقريبا همه روزه دستمان بود، بهترين هاشان اينها بودند: استانبول از ارحان پاموك ، اتحاديه ابلهان از جان كندى تول، همه كتابهاى موراكامى كه سوكورو تازاكى بى رنگ بهترينشان بود، خاطرات هيلارى كلينتون، نمايشنامه هاى حميد امجد كه با زائر بسيار خاطراتمان زنده شد و صد البته سخن عاشق و متفرقه هايى از شوپنهاور كه نشخوارشان مى كنم و ...
شراب هم در رتبه آخر كه شايد لمحه اى از بزرگ قديم را لمس كنيم !
براى سال جديد فكر كنم حفظ همين پناهگاهها ، خوشبختى كمى نباشد.
نوروز ٩٥ مبارك!
پى نوشت : دوستى پيشنهاد دادبراى ٩٥ ، كباب را به پناهگاههاى ٩٤ اضافه كنم! البته با كمال ميل پذيرفتم 😛
نوشته شد توسط م م بزرگ 3:54 AM | Friday, January 15, 2016
٭
........................................................................................
يكى از اون مصيبتهايى كه در كنار ديگر مشكلات لايتناهى زندگى رو اعصاب من بوده ، چاى جمعه عصره !
من معمولا جمعه ها بعد از نهار ميخوابم و وقتى بلند ميشم دلم ميخواد چاى بخورم ! ولى خوب جمعه بعداز ظهرها معمولا ميخواى جايى برى و چاى آماده نيست و اهل چاى ليپتون كه اصلن نيستى و چاى صبحانه جمعه اگر هم چيزى ازش مونده باشه اصلا نمى چسبه و بعله ميشه گرفتارى ،
ولى امروز با فوران آى كيو به اين مشكل غلبه كردم ، يعنى اول چاى رو دم كردم بعد اومدم بخوابم ، يحتمل بهتر هم جا ميفته و هِل هم بهتر به خوردش ميره ،
همين :)
نوشته شد توسط م م بزرگ 4:24 AM | Saturday, January 09, 2016 ........................................................................................ Tuesday, January 05, 2016
٭
........................................................................................
آيا گاهى ، يك بوسه يا يك آغوش مى تواند همه تصميمات را تغيير دهد ؟
نوشته شد توسط م م بزرگ 2:31 AM | Monday, January 04, 2016
٭
........................................................................................
روزى كه آدم كم بخوره و خوب برينه، يعنى اون روز رو برده ،
امروز زندگى به كام بود خلاصه !
نوشته شد توسط م م بزرگ 7:41 AM |
|
غزلیات سعدی
:: گذشته ها ::
|