بزرگ

بزرگ آرشیو صفحه اصلی


Wednesday, December 16, 2009

٭
زن : اوهو ! اينجا نوشته اتو بانك فلان . اين كلمه اتو و اتو زدن هم از مد افتاده ها !
مرد : اتو زدن ؟ اتفاقا من اصلا از اين كلمه خوشم نمياد ، آلرژي دارم بهش .
زن : چطور ؟
مرد : دوم سوم دبيرستان بودم تو اين كتاب عشقهاي خنده دار يه داستاني بود به نام اتو زدن اونو كه خوندم از همون موقع نسبت به اتو زدن آلرژي پيدا كردم !
زن : عجب ، ولي دكترها ميگن سن كه بالا ميره آلرژي هاي آدم كمترميشه !
مرد : دكترها خيلي چيزها ميگن !

|
........................................................................................

Saturday, November 21, 2009

........................................................................................

Sunday, November 08, 2009

........................................................................................

Thursday, November 05, 2009

٭
قدیمترها ناخودآگاه میپریدم بالا که من این صحنه رو خواب دیده بودم و این طور بود و آنطور ... یواش یواش به لبخندی رسید آن ذوق و شوق و امروز نمی دانم چه بگویم ، تلخند و یا شاید واقعا چیز خاصی نیست ، یک نیم لبخند ته دلم ... خیلی خاموش .

|
........................................................................................

Friday, October 30, 2009

٭

شنیدنی ها :

گروه موسيقي مهتاب در روزهاي 17 و 18 آبان در تالار وحدت به روي صحنه مي رود.بخش اول برنامه ساخته احسان ذبیحی فر و بخش دوم ساخته حامد افشاری است .

|
........................................................................................

Tuesday, October 27, 2009

........................................................................................

Monday, October 26, 2009

٭
دردناكترين صحنه بازي ديشب ، لحظه اي بود كه مايكل اوون وارد بازي شد تا به ليورپول گل بزنه ...
و اي كاش ميزد .
درسته كه ما طرفدار ليورپوليم و ديشب هم منچستر يونايتد رو 2 -0 برديم ولي خوب تو اينهايي كه هنوز دارن بازي مي كنن هيشكيو اندازه اوون عزيز دوست نداريم .
اوون از اون اولش بد شانس بود ، يه عمر تو ليورپول بدون كسب يه جام معتبر طي كرد ف رفت ريال مادريد خاك تو سر نيمكت نشين شد ، جام جهاني بازي اول آسيب ديد ، جزيره كه برگشت با نيوكاسل بهتر شد و الان هم كه با من يو ها ميپره .
نكته جالب اينه كه همون سالي كه از ليورپول رفت ، قهرمان شديم تو جام باشگاههاي اروپا ... حيف .

Labels:


|
........................................................................................

Tuesday, October 20, 2009

٭
قسمتهايي از مطلب فرید اسدی دهدزی درباره استاد مشكاتيان :
متن كامل مطلب را در اينجا بخوانيد .

...آقای محسن کرامتی یادتان هست که وقتی استاد مشکاتیان دگرباره آهنگ "الا یا اهی الاساقی" را برای بسطامی تنظیم کرده بودند، چه پیغامی از استاد شجریان برای بسطامی بردید که ایشان این آهنگ را نخوانند؟ یادمان نرفته که یکی از خوانندگان خوش نام، مرحوم بسطامی را به واسطه همکاری با مشکاتیان از کلاس اخراج کردند. بعد گفتند که ایشان فلان مشکل اخلاقی را دارند. گویا تنها ملائکه در کلاس این استاد آمد و شد داشتند! آقای جهاندار پس از نوار "صبح مشتاقان" قرار بود اثری را با مشکاتیان اجرا کنند، چه کسی دو ماه قبل از کنسرت مانع اجرای این برنامه شد؟ آقای جهاندار در گفت و گویی با روزنامه شرق گفت: برای من رابطه با استادم مهمتر از اجرای این برنامه بود. به ملازمان استاد که رساند این دعا را! آقای جهاندار شما دست مشکاتیان را در حنا گذاشتید و رابطه خود را به هر چیزی ترجیح دادید. شما می­دانید که مشکاتیان چه ضربه­ای را پس از این ماجرا تحمل کرد؟ مشکاتیان می گفت من همان زمان هنگام اجرای صبح مشتاقان در استودیو از دست خواننده شاکی بودم، بعد ماجرا هم ادامه داشت. آقای جهاندار خودتان گفتید نظر استاد موجب شد که من هیچ کار نکنم . موفق نباشم. من مثل پسر استادم. آقای مظفر شفیعی شما سخن بگویید! شما چرا پس از 40 سال خوانندگی هیچ کاری نکردید؟ با مشکاتیان کاری کردند که خود مشکاتیان در خلوت خود با آه و حسرت آثار خود را با صدای خویش بخواند.

...مجری برنامه(مراسم تشييع ) نگارنده را یاد یکی از شومن­ های پیش از انقلاب انداخت که قابلیت برگزاری هر نوع برنامه جشن و عزا و ... را داشت. از نکات شخصیتی ایشان ذوب­ زدگی شان در آستان ولایت شجر است. وی در میان بهت­ زدگی مردم، بدون هیچ مقدمه ­ای گفتند که سلطان یا خسرو آواز ایران هم در کنسرتی در فرانسه یک دقیقه سکوت اعلام فرمودند. همان موقع بود که بغضش فوران زد و گریه ه­ای برای شجر یا مشکاتیان کرد!

Labels:


|
........................................................................................

Sunday, October 18, 2009

........................................................................................

Saturday, October 17, 2009

٭
از آنجایی که ما با هرگونه نخوردن و نکردن و ندیدن و ... بصورت دایمی مخالفیم لذا چله هایی را برای انجام ندادن ها !در نظر می گیریم . یکی از این اقلام ندیدن چهل روز تلوزیون بصورت کل یومن بود ولی خوب تحقق تیافت ، بالاخره آدم میخواست بازی استقلال پرسپولیس یا فلان فیلم به شدت توصیه شده یا بهمان برنامه ماهواره را ببیند ، تا اینکه حدود چهار هفته پیش توفیق اجباری رخ داد و ما بی تلوزیون شدیم و در این مدت هیچ برنامه ای را ندیدیم و هیچ اتفاق بدی نیفتاد ولی در تمام این مدت حسرت یک صحنه بدلمان مانده است و آن هم چیزی نیست جز شادمانی های مارادونای کبیر برای صعود آرژانتین که این صعود را به همه تقدیم کرد جز روزنامه نگاران .

مارادونا را باید خیلی مهمتر از اینها دانست ، بعد از مرگ مایکل جکسون او محبوب ترین شخصیت عالم است .

Labels:


|
........................................................................................

Friday, October 09, 2009

........................................................................................

Thursday, October 08, 2009

٭
ميوه فروش محله ما !

آقا اين ليموهه شيرينه ؟
آره داداش ، به شرط اينكه فرهاد غيرتى نشه ...

|
........................................................................................

Friday, October 02, 2009

٭
سروده شفیعی کدکنی شاعر محبوب مشکاتیان در رثای او :


اي دوست وقت خفتن و خاموشي ات نبود

وز اين ديار دور فراموشي ات نبود

تو روشنا سرود وطن بودي و چو آب

با خاک تيره روز هماغوشي ات نبود

ميخانه ها ز نعره تو مست مي شدند

رندي حريف مستي و مي نوشي ات نبود

دود چراغ موشي دزدان ترا چنين

مدهوش کرد و موسمً خاموشي ات نبود

سهراب اضطراب وطن بودي و کسي

زينان به فکر داروي بيهوشي ات نبود

در پرده ماند نغمه آزادي وطن

کانديشه جز به رفتن و چاوشي ات نبود

در چنگ تو سرود رهايي نهفته ماند

زين نغمه هيچ گاه فراموشي ات نبود

اي سوگوار صبح نشابور سرمه گون

عصري چنين سزاي سيه پوشي ات نبود

21 سپتامبر 2009، پرينستون

Labels:


|
........................................................................................

Saturday, September 26, 2009

٭
يكبار بينم روي تو، دل را چه‌سان تسكين دهم
تسكين نيابد جان من، صدبار اگر بينم تو را
.
.
صد بار آيم سوي تو، تا آشنا گردي به من
هر بار از بار دگر بيگانه‌تر بينم تو را

هلالي جغتايي

|
........................................................................................

Wednesday, September 23, 2009

٭

حسين عليزاده : ارزش اين واقعه به حدي است كه بايد عزاي ملي اعلام مي شد ...مشكاتيان مطلقا براي موسيقي ايران غير قابل جايگزيني است .

مراسم تشييع پيكر پرويز مشكاتيان ، پنجشنبه صبح از مقابل تالار وحدت ساعت 10 .
سخنرانان مراسم محمد رضا درويشي و حسين عليزاده .

Labels:


|
٭
اسم داستانش يادم نمياد ، اوايل دبيرستان خوندمش ، از آيزاك آسيموف بود و طبق معمول فضايي و اينها . يه اطاقي بود تو اون سفينه كه اطاق موسيقي بود و يه بخشي بود كه از همه ملل روي زمين بهترين موسيقي هاشونو جمع كرده بودن و با خودشون برده بودن فضا ، همون وقت كه اونو مي خوندم مطمئن بودم كه از كارهاي مشكاتيان هم تو اون مجموعه موجوده ...

Labels:


|
........................................................................................

Tuesday, September 22, 2009

٭
مطلب اول از فاطمه شمس :‌آخرين داغ آخرين روز تابستان
مطلب دوم از بچه جنوب شهر : چكاد

Labels:


|
........................................................................................

Monday, September 21, 2009

٭
نمیدونم از کجا باید شروع کنم ولی علی الحساب امشب شجریان تو فرانسه کنسرت داره ، می خواستم بگم جناب استاد فدای اون حنجره طلاییتون ، قربون اون شلال موهاتون ، تصدق همه مشخصات خوب و بدتون ، امشب خیلی از دستتون عصبانیم ، خیلی ، می مردین یه کم کوتاه میومدین چهار تا کار دیگه با مشکاتیان درست می کردین ؟!!! میدونی ما هنوز مرکب خوانی و ماهور رو زمزمه می کنیم ؟ میدونی من چند بار دستان رو خریدم ؟ میدونی چند تا بیداد هدیه دادم ؟ میدونی چرا اینها رو می پرسم ؟
آره پرویز مرد ، پرویز مشکاتیان دیگه نیست ، حالیته لامصب ...؟

Labels:


|
........................................................................................

Tuesday, September 15, 2009

٭
مرد : ميگم يه كمي زيادي قربون صدقه اين آقاهه نمي رفتي پشت تلفن .
زن : آخه مجبور بودم .
مرد : چطور ؟!
زن :‌آخه اون هم همينجور قربون صدقه من مي رفت .
مرد : آهان ! به اين خاطر بوده پس .

|
........................................................................................

Thursday, September 10, 2009

٭
دوست داشتن کسی که میدانی نمی توانی با او ازدواج کنی زیباتراست .

|
........................................................................................

Monday, September 07, 2009

٭
مهد فرآن رو امروز افتتاح کردیم ، بهتر از اونی شد که فکرشو می کردم بعد بدو بدو رفتم به سری اسکانیا جدا کردم که ریتاردر و پی تی او !! داشته باشه .برگشتم خرید خونه و افطارو اینها .
الان هم داریم میریم استادیوم تا در یک ساعت غیر متعارف ، ده و نیم شب بازی استقلال و سایپا ببینیم . همینه دیگه !! الکی که به ما نمی گن بزرگ !

|
........................................................................................

Thursday, September 03, 2009

٭
خانومها خودشون انصاف بدن که اگه به یک طریقی حق و حقوقی چند شوهری رو داشتن ، الان خیلی تعدادشون از آقایون جند همسره بیشتر بود . می فرماین خیر ؟ ! کمی تامل بفرماین !

پی نوشت : یکی ورداره به فیلمی بسازه که جنبش فمنیسم داره به مجلس فلان کشور می قبولونه که زنها با چه شرایطی می تونن چند شوهر باشن و اینها ...

|
........................................................................................

Tuesday, September 01, 2009

٭

به مناسبت آغاز فصل جديد و اميد به تكرار اين صحنه !

Labels:


|
........................................................................................

Monday, August 31, 2009

٭
تو زندگي مشترك چه فرقي مي كنه كه متهم بشي يا مجرم .
اثر هردو تا يكيه .

|
........................................................................................

Saturday, August 22, 2009

٭
در آستانه تغییر شغلی چند باره

یادتون هست یه سریال عروسکی نشون می داد شبکه دو به گمانم ،بچه که بودیم به نام افسانه سه برادر . همون که لیو بی و سائوسائو و ... اینها داشت ، شاید همون سریال ریشه علاقه عمیق من به فرهنگ و تاریخ و ادیان چینی باشه .
ظاهرا بعدها کارتون و فیلم این داستان هم ساخته و پخش شده که من ندیدمشون .
تو این سریال یه مشاوری وجود داشت که برای لیوبی کار می کرد و خلاصه جنگی در راه بود و به حضور مشاور مربوطه نیاز مبرم بود و از آقای مشاور خبری نبود .
حاکم (لیوبی) سراغشو گرفت و بهش گفته شده که رفته بالای کوه فلان چرت بزنه ، حاکم پرسید که کی چرتش تموم میشه و جواب شنید شش ماه بعد !
حاکم هم گفت که خوب پس ما مجبوریم بدون اون بجنگیم .
منتهی الامال من از نظر شغلی رسیدن به جایگاهی مثل اون مشاوره بود و تا حدود زیادی که دل خودمو راضی کنه به این خواسته نزدیک شده بودم ولی خوب غم نان نگذاشت و فعلا این امل تا زمانی دیگر به تعویق افتاده است ...

Labels:


|
........................................................................................

Monday, August 10, 2009

٭
نظریه ادبی بزرگ !
خوب مطلب خیلی سادس ! همتون با پوست و گوشت ابنو حس می کنین ، خصوصا آقابون ، اگر هم حس نمی کنید قطعا حس بویایی تون ایراد داره شک نکنید .
هر جا در ادبیات غنی ایران زمین و در مرتبه بعد مشرق زمین کلمه عشق رو دیدین ، جای اون رو با کلمه ص.کس عوض کنید .
می بینبد چقدر اشعاری که می خوانید ملموس تر و روان تر می شوند . برای تقریب ذهنتان به چند شعر ذیل توجه فرمایید :
- دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست ، گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
- الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها ، که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها !
- هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود ، در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ... و الخ .

|
........................................................................................

Wednesday, August 05, 2009

٭
چه حسرت دور و درازی است ، یک شب پرسه زدن و ولگردی تا سپیده دمان ، حتی مزه اش هم یادمان نمی آید .

|
........................................................................................

Sunday, August 02, 2009

........................................................................................

Saturday, August 01, 2009

٭
درسته که بخاطر سیگار کشیدن سبزی و میوه زیاد می خورم ، دهان شویه و نخ دندون و آدامس ترک نمی شه ، حواسم همیشه به عطر و ادکلن هست ، قرارهای ورزشی رو در الویت هر برنامه ای میذارم ، زیاد آب خوردن و به موقع غذا خوردن هم روش .
علی ایحال با همه این مزایایی که سیگار کشیدن بهمراه داره ، عجالتا تا آخر ماه مبارک سیگار تعطیل اعلام می شود .

|
........................................................................................

Thursday, July 30, 2009

٭
- الو ! سلام آقای الف، خوبی شما ؟ آقا شما فلان تاریخها واسه فلان کارها وقت دارین ، مایه تیله اش هم نقده ها ؟!
- راستش وقت که دارم ولی آقای مهندس ب تو این کار استادن ، به احتمال زیاد وقت هم دارن .
- مممم ... آقا شما خیلی کارتون درسته . انصافا تو این وضع کارو کاسبی کساد باید گفت دمتون گرم .
- چطور ؟ جریان چیه ؟
- من پنج دقیقه پیش با آقای ب در مورد این کار صحبت کردم عین جواب شما رو دادن .
( آقای الف احساس خیلی خوبی می کند ، خیلی خوب .)

آقای الف منم و آقای ب دوست من .

Labels:


|
........................................................................................

Monday, July 27, 2009

٭
پسران غمگین و دختران شاد ص.کسی ترند .( خواستید بخوانید جذابترند !)

|
........................................................................................

Friday, July 24, 2009

٭
مایکل جکسون مشهورترین شخصیت عالم هستی رفت ، همه زندگیش اسطوره ای بود ، رفتنش هم همینطور ، او مسلمان مرد ، ویژه نامه تایم برای او را ورق می زنم و با هر ورقی بغضی و اشکی .

یک ماه دیگر به آمدن رمضان مانده است ، منتظرش هستم ، دوستش دارم ، عزیز من است .

همینطور منتظر آخرین نسخه فیلم X-men ، البته نسخه های پرده ای و حتی یک نسخه که جلوه پردازی هایش ناقص است در دسترس است اما من منتظر اصلش هستم همچنان ، حتی یک بار خواب دیدم دارم فیلم را تماشا می کنم !

به توصیه بر و بچ کتاب مشروطه ایرانی را می خوانم این روزها ، نوشته آجودانی . واقعا انرژی می برد و گاهی مجبوری یک مطلب را چندین بار بخوانی و تاریخ ها را مجددا چک کنی و اسامی افراد را در ذهنت چند باره مرور کنی و فراخوانی ، ولی واقعا به زحمتش می ارزد .

عبور باید کرد ...

|
........................................................................................

Thursday, July 23, 2009

٭
قابل توجه خانوم های کازینو 14 و کلوب 15

خودتون یه تور تایلند پیدا کنین این شوهراتونو بفرستین گردش ،نگران هیچ چیزهم نباشین ، من خودم مواظب همشون هستم !!

از ما گفتن دیر میشه ها!

|
........................................................................................

Saturday, June 06, 2009

٭
ظهری منتظره رفیقم وایسادم سر بلوار بریم اسنوکر .
دو تا پسر جوون عکس های یه کاندیدا رو از رو دیوارمی کنن ، گوله می کنن میندازن وسط خیابون .
بهشون میگم اینکه ما یاد بگیریم آشغال رو زمین نریزیم مهمتر از اینه که کی تو انتخابات برنده بشه .
یکیشون میگه آره ، آشغال نباید ریخت رو زمین ولی چسبوندن پوستر تو اینجا هم ممنوعه .
رفقیقم میرسه و سوار میشم و مطمئن هستم که پوستر نامزد خودشونو از جاهای ممنوع نمیکنن .

Labels:


|
........................................................................................

Wednesday, May 20, 2009

٭
برای غیر این روزها

خوب سخته شب اثاث کشی و در حالیکه همه زندگیتونو چپوندین تو سی چهل تا کارتن و فردا اول وقت ازباربری می خوان بیان و از فرط خستگی سرتو نمی تونی صاف نگه داری و ... حوالی دو بامداد بشینی به وبلاگ نویسی و قاعدتا باید در مورد یک موضوع کاملا بی ربط به این روزها باشه و من هم خیلی مختصر و مفید به عرض می رسونم در قالب یک مکالمه !:
- چرا زن نمی گیری ؟
- چون من تا به حال در زندگیم دروغ نگفتم .
- ممم ؟
- اگه زن بگیرم حتما مجبور می شم دروغ بگم و من هرگز دروغ نمی گم .

و این قاتع کننده ترین جوابی بود که من برای زن نگرفتن شنیده بودم .
شب بخیر !

|
........................................................................................

Monday, May 18, 2009

٭
زنگ زدم بهش که فلان شعر کدوم بود و شاعرش کیـَک بود ، گفت نمی دونم ، تو اینترنت سرچ کن .

عصرکه صحبت میکردیم گفت پیدا کردی شاعر و ؟ گفتم آره .
گفت تواینترنت سرچ کردی ؟
گفتم نه ، به دو تا رفیق دیگه زنگ زدم ...

Labels:


|
........................................................................................

Sunday, May 03, 2009

٭
خوب ، در ابتدا با حوصله این پست کوتاه را ملاحظه بفرماین .
...
خوندین ؟ حال کردین ؟ خوب خندیدین مثه من ؟
با اون قسمتی که برمیگرده به حاضر جوابی و فان بودن ماجرا کار ندارم ، می خوام در مورد یه قدم عقب ترش بگم ، اونجاهایی که تا یکی می خواد هرجور دلش می خواد بپوشه ، بخوره ، بچرخه ، برینه و .. ( مسلمه تا جایی که مزاحم کسی نیست ) نگاههای دور و برش سنگین می شه ، فک می کنید من دلم نخواسته موهامو بلوند کنم !،سریعا هزار و یک خط کمرنگ و پررنگ دور و برشو میگیرن ، خطوطی که حاصل هزاران سال تمدن و بسیاری مفاهیم ابداعی نوع بشر هستن و بدترین قسمت ماجرا اونجایی که ارزشهای انسانی رو با اونها می سنجیم ، آدمها را قضاوت می کنیم از جنس چیزهایی غیراز دروغ و دغلکاری.

مسلمه وقتی من یه جور دیگه بزرگ شدم ، یه جور دیگه خوراک فکری گرفتم ، اون شلواری رو که از فرط کوتاهی فاق داره از کون بر و بچس امروزی میفته پایین رو زیبا نمی دونم ولی دلم می خواد هممون ته دلمون بهشون بگیم دمتون گرم ، دمتون گرم که دارین پاک می کنین این خطوط بی مقدار و بی فایده رو ...

Labels:


|
........................................................................................

Thursday, April 23, 2009

٭
غیبت سکسکه ما رو می کشه ...

من تضمین می کنم که غیبت عشق هیشکیو نکشته !

|
........................................................................................

Wednesday, April 22, 2009

٭
دیروز یکم اردیبهشت ماه جلالی ، روز بزرگداشت سعدی جان بود .
خاطرم هست که در دوران مدرسه یک جمله ای یاد گرفتیم که هرچیزی رابا ضد خودش بشناس ، درهمین راستا بیت زیر خدمتتان تقدیم می شود :
آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست
عالمی دیگر بباید ساخت وزنو آدمی !

بله ، این کلام سعدی نیست . آدمی در همین عالم خاکی بدست می آید .خلاص .

|
........................................................................................

Tuesday, April 07, 2009

٭
مرد : امروز برنامه ای کاری نداریم ؟
زن : نه ، برنامه خاصی نیست .
مرد : پس من میرم اسنوکر .
زن : برو، ولی مگه پریروز نرفته بودی ؟
مرد : آهان ...

|
٭
امسال را سال شوخ طبعی و خردورزی اعلام می کنیم .

|
........................................................................................

Sunday, March 22, 2009

٭
خب فرض کن اونی که باهاش در تاهل (می خواستم بنویسم - یا تعهد- ولی تعهد کافی نیست ) هستی ، به هردلیل اتفاقی حذف بشه .
آره ! حذف بشه . مثلا تصادف کنه بمیره یا گم بشه یا هر چیز مشابه .

اولا می دونم صرف نظر از اینکه همسرتونو دوست دارید یا نه بارها این وضعیتو تصورکردید و یا باهاش حال کردید و یا خودتونو عذاب دادید .
ثانیا فرض کن فردا مثلا 50 درصد همسران دنیا حذف شن . فک می کنی مردم خوشبخت تر می شن یا بدبخت تر کلا !؟!
راستی سال نو تون هم مبارک ...

|
........................................................................................

Wednesday, March 18, 2009

٭
پشت چراغ قرمزم ، یکی میاد سمت ماشین مطابق معمول همه چهارراهها ، میزنه آروم به شیشه و میگه آقا میشه منو تا دو تا چها راه بالاتر ببرید .
یه مرده با لباسهای نسبتا کهنه حدود 35 سال ، قیافه اش به گدا ها نمیخوره . سوارش می کنم . شروع می کنه حرف زدن و سه ماهه بیکارم و هر جا رفتم نشده و شب عیدی نمی دونم به بچه هام چی بگم و اینجا اومده بودم از یه آشنای دور پول بگیرم که اون هم رفته شهرستان و ... .
میرسیم به اون چهارراهی که اون میگه . (تقاضای پول نمیکنه و با تشکر داره پیاده میشه ) . دست میکنم تو جیبم و یه مبلغ نسبتا قلمبه میدم بهش و میگم اینو عیدی بده به بچه هات ، میگیره و سریع میره اونور خیابون .
اول با خودم میگم نکنه دروغ گفته باشه ، نکنه حرفه ای این کار باشه ، نکنه ...
بعد بخودم میگم:

کاش دروغ گفته باشه و اون بچه های غمینی که می گفت وجود نداشته باشن .

|
........................................................................................

Monday, March 16, 2009

٭
الف - مهم این نیست که زن و شوهر به یکدیگرنگاه کنند ، مهم این است که هردو به یک نقطه نگاه کنند .
ب - مهم این نیست که زن و شوهر به یک نقطه نگاه کنند ، مهم این است که هر دو به یک نفر نگاه کنند .

|
........................................................................................

Saturday, March 14, 2009

٭
محمد جان ، رهبرم .
یک عمر دور خودمان گشتیم و تازه فهمیدیم ، وقت و انرژی و زندگیمان را باید صرف زن و عبادت و عطر کنیم . باقی عمرمان را بدور تو می گردیم .
تولدت مبارک ...

|
........................................................................................

Thursday, March 12, 2009

٭
دوست دارم پست ها انقده طولانی نباشن که آدم تا آخرشو نخونه
دوست دارم پست ها انقده کوتاه نباشن که بشه کاریکلماتور
دوست دارم پست ها سروته داشته باشن !
دوست دارم پست ها مخاطب عام داشته باشه
دوست دارم پست ها حس داشته باشن !
دوست دارم پست ها حرف و لحن خود نویسنده اش باشن
دوست دارم پست ها جدی باشن !
دوست دارم پست ها این شکلی باشن
( مراتب حسادت خودمان رابابت این نوشته از همین جا هوار می زنیم ...)

|
٭
ژانر
اینهایی که تا بهشون sms میدی ، درجا یه چیزی برات فورواردمی کنن در جواب .

|
........................................................................................

Saturday, March 07, 2009

٭
... می دونی نهایتا می تونم اینجوری بگم که من از اونهایی هستم که :
یه کم بدبختی رو به یه کم خوشبختی ترجیح میدم .

|
........................................................................................

Tuesday, March 03, 2009

٭
خورشید من ! نگران نباش
اینجا همه ماهند !

با اجازه سبزه و زاغارت .

|
٭
رفتنه مقام صبر گوش دادیم و سعدی نامه و طبیب دل (سیامک شجريان)
برگشتنه طبیب دل گوش دادیم و سعدی نامه و مقام صبر .

کسی هست هر سه تای اینها رو شنیده باشه ؟!

|
........................................................................................

Sunday, February 22, 2009

٭
عرفان در یک کلام !

راه مدینه فاضله از سانفرانسیسکو می گذرد ...

|
٭
1- من از تمام روز حدود ساعت 10، 11 صبح را بیشتر از همه دوست می دارم .وقتی که مردم خیلی عجله ندارند ، می تونی بری تره بار پیرزن پیرمردها را تماشا کنی ، بنشینی روی نیمکتی زیر آفتاب بی هیچ تشویشی سیگاری دود کنی و به دوستت زنگ بزنی . حدود سی سال هر روز صبحتونو ماهی چند فروخته اید ؟ ماهی 1 میلیون ، 2 میلیون ؟ حتی 3 میلیون هم شک دارم بیارزه ...

2- وقتی شغلت آزاده به خدا نزدیکتری . کارمند میدونه که آخر ماه نه، یه ماه دیرتر بالاخره یه چیزی تو کاسشه، اینو کمتر حس می کنه : و یرزقه من حیث لا یحتسب ...

3 - وقتی خودتو تو یه مسیری ، شغلی ، استخدامی قرار میدی که حداکثر درآمدش معلوم و مبرهنه . چرا انتظار چیز دیگه داری ؟ راههای دیگه رو باز کن ! بلیط شانس بخر تا خدا بتونه برنده ات کنه !

در راستای مرگ بر کارمندی 5 سال پیش !

Labels:


|
........................................................................................

Tuesday, February 17, 2009

٭
پسرم !
بذاراول مشامت از بوی بارون پر شه ، بعد سیگارتو روشن کن ...

|
........................................................................................

Wednesday, February 11, 2009

٭
زن : چطور بود طرف ؟

مرد : خیلی با کلاس یود . ماشینش پر آشغال یود .

زن : خوبه ، خوبه . بهت گفته باشم آشغال تو ماشین بریزی خودت می دونی.

مرد : آخه بابا من موقع رانندگی آشغالها را چی کارکنم په ؟

زن : بریز زیر پات همون روزهم جمع کن .

مرد : (زیر لب ) این هم که نشد .

زن : جانم ؟

مرد : عزیزم !

زن : همممم ؟

مرد : داشتم می رفتم آشغالهای ماشینو جمع کنم .


|
........................................................................................

Monday, February 09, 2009

٭
پراید سواران !
(پیشاپیش لازم بذکر است که منظور کسانی که از لحاظ فیزیکی سوار پراید می شوند نیست ، ولی از آنجایی که خیلی تشبیهات ملموسی دارد نتوانستم از این وجه تسمیه استفاده نکنم .)

پرایدسوار از آنجایی که در مکانهای مجاز نمی تواند سبقت بگیرد ، در دور برگردان می خواهد از بقیه جلو بزند ، پراید سوار در آن انتخابات برای زدن پوز نامزد A به نامزد B رای می دهد و در این انتخابات از ترس نامزد B به نامزد Aرای می دهد . پراید سوار مرتب پشت سر شما چراغ می دهد چون فقط می خواهد 5 کیلومتر سریع تر از شما برود .
پراید سوار تلاش زیادی می کند که پراید سوار نباشد . پراید سوار با خواندن چهار تا کتاب و نوشتن دو خط وبلاگ احساس روشنفکری می کند . پراید سوار می خواهد با کمترین هزینه همه امکانات را در اختیار داشته باشد .
پراید سوار تاب و توان شنیدن نظرات مخالف خود را ندارد چه برسد به آنکه برای مطرح شدن آنها جانش را فدا کند اما او مدعی آزادی و دموکراسی است.پرایدسوار عجله دارد .پرایدسوار تقریبا در همه هنرها سررشته دارد .
پراید سوار در ویزایش مهر شینگن ندارد !!پراید سواران آن طبقه متوسط و عمده ای است که ممکن است از لحاظ فیزیکی پرادوسوارباشد.

(این مطلب ناقص و مبهم است. )

|
٭
مرد : خیانت در هرسطحی غیر قابل قبول است .
زن : خیانت در هر سطحی لذت خاص خودش را دارد .

|
........................................................................................

Wednesday, January 28, 2009

٭
لحظاتی دیگر بازی اندی رادیک و راجر فدرر در نیمه نهایی اپن استرالیا آغاز می شود . به لطف شبکه های عربی عزیز امسال با وجود بحران مهپاره ای باز هم موفق به دیدن بازی ها شدم . در دیگر بازی نیمه نهایی نادال و وردانسکو به دیدار هم میروند که نتیجه آن بازی کاملا روشن است . در این بازی ها نادال همه مسابقاتش را با نتیجه 3 بر 0 برده است . دقت کردید ، سه بر صفر .

از دیگر خبرها اینکه جوکویچ قهرمان پارسال اپن استرالیا در یک چهارم نهایی در حالی که 2 بر 1 از رادیک عقب بود از شدت گرما بی حال شد و از دور بازی ها کناررفت . ( این موضوع که الان اینجا زمستونه و نیمکره جنوبی تابستونه هم از اون چیزهایی که ما نمی تونیم درک کنیم !)
دیگه اینکه از اون سه تنیسور سریش فرانسوی - مانفیلس ، سونگا و سیمون - خوشبختانه فقط سیمون به پست نادال خورد و اگرچه مثل هموطناش موی دماغ شد ولی خب بخیر گذشت . بد کوفتین این فرانسوی ها .
سرنا ویلیامز(قهرمان ویمبلدون) و سافینا ( خواهر مارات سافین ) هم شنیه فینال زنان را برگزار خواهند کرد .
خدایا چی می شد این اخبار ورزشی های تلوزیونو می دادن ما می نوشتیم . جون به لب شدیم بخدا ...

سایت رسمی مسابقات اپن استرالیا .

Labels:


|
........................................................................................

Wednesday, January 21, 2009

٭


از دنیای تکنولوژی !


از آنجایی که مثل قدیم ها بخاطر وجود سیم کارتهای ارزان آدم دیگه از گوشی قبلیش خداحافظی نمیکنه ، پس ما فقط به گوشی جدیدمون سلام می کنیم و به بررسی فوق تخصصی ! اون ، البته از دیدگاه بزرگ می پردازیم .
نقاط ضعف : داشتن بلوتوث و دوربین عکاسی ، البته به جهت اینکه دوربینش 3 مگا پیکسله خوشبختانه خیلی جدی نیست و کما بیش آدمو از شر عکس گرفتن خلاص می کنه .همچنین گاهی اوقات فول تاچ بودن گوشی آدمو کلافه می کنه البته زود بهش عادت می کنید .راستی رو جی پی اسش هم حساب نکنید .

نقاط قوت :داشتن خروجی VGA ، قابلیت نمایش فایل های آفیس و پی دی اف ، WLAN با کاریری بسیار راحت ، باطری با عمر قابل قبول و حافظه 8 گیگ .


|
........................................................................................

Saturday, January 17, 2009

٭
خوشم میاد زنگ بزنم خونه کسی بگن سر نمازه .

|
........................................................................................

Friday, January 02, 2009

٭
اندر احوال دنیای موسیقی

* استاد لطفی گذشته از اظهارات عجیب و غریب و حواشی های مربوطه حدود نه ماه پیش آلبوم همیشه در میان را منتشرکرد که مربوط به دو برنامه در آلمان می باشد ، تاروتمبک در دشتی و سه تار و تمبک در شور . که بی هیچ شکی برنامه ای که در دشتی اجرا شده یکی از عالی ترین نمونه های نوازندگی تار از دیدگاه تکنیکی است .
زخمه های تمیز و شفاف ، بدون اینکه حتی یکی جا بیفتد . مجموعه ای از گوشه ها که می توان با آنها سه کنسرت داد ، وبه نظر من لطفی جوری ساز زده است که گویی قرار است آخرین کارزندگیش را ارائه دهد . ممکن است که کمی حس کار کم باشد اما شش قطعه ضربی در چهل دقیقه زمانی را برای نفس تازه کردن در اختیار شنونده قرار نمی دهد .
در یک کلام می توان گفت این کارآزارتان می دهد بسکه تکنیکی است !
البته از جهتی به علت اوج شلختگی درطراحی و چاپ سی دی و قیمت بالای آن می توان به جای همیشه در میان آن را لاپای مردمان هم نامید !

* به مناسبت جشنواره موسیقی بروبچ پاپ برنامه هایی اجرا کردند ، کنسرت رضا صادقی رفتیم بسی چسبید .

* برنامه علیزاده هم چنگی به دل نزد . کلیدر درویشی اعصاب پکان بود ، ارکستر در زمان اجرای نی نوا گیج بود و نقطه قوت این برنامه ترکمن بود .

* حدود سه ماه است که که عده ای وبلاگ پاچه گیری موسیقی سنتی (دهلچی) را براه انداخته اند .نمی دانم چرا همه می خواهند کشف کنند نویسندگان واقعی آن کیستند اما بعضی از پست هایش معرکه اند ، معرکه .ضمننا دهلچی باید حواسش جمع باشد که مطالبی را که در مورد اظهار نظر شجریان در مورد ساخت ساز گفته پس بگیرد ، چون شجریان با سازهایی بدون کاسه در راه است و چه بسا نوبل فیزیک را نیز دریافت کند !

Labels:


|
........................................................................................

Home

غزلیات سعدی

Google

[Powered 

by Blogger]

:: گذشته ها ::
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com