بزرگ |
Saturday, April 16, 2005
٭ ...
........................................................................................گهترين مسيرممكن را طي كردن يك ذهن خسته را شخم كردن سرفه و ايستادن و عشق ترديد و غفلت و كينه مرگ و سياهي مرگ و سپيدي . نوشته شد توسط م م بزرگ 1:22 AM | Tuesday, April 12, 2005
٭ فقر ادبيات و زاويه و ساعت و اين جور چيزها
........................................................................................چند وخ پيش تلاش مي كردم يه همچين جمله اي بسازم : ريدن را به خاطر بسپار ، ريننده مردني است . بعد هر چي گشتم يه اسم فاعل مناسب براي ريدن پيدا نكردم ، البته يه كلماتي مثل شاشو ، گوزو مطلبو خوب مي رسونن اما خوب نقص زياده ! توجه كنيد : هنوز درك نكردم كه چرا ما تو فارسي چهار تا حرف داريم با يك تلفظ ؛ ز ، ذ ، ظ ، ض ؛ يا در مورد ؛ س ، ص ، ث ؛ اين همه ملت و مچل كرديم كه هر كلمه اي رو حفظ كنن ، دبستاني هاي بدبخت هم حالا حالا ها بايد ؛ خوا و ؛خا رو اشتباه نگيرن يكي نگفت كه بابا اين اعراب عزيز كه اين الفبا رو دارن تلفظ هاشون رو هم دارن ؛ ز با ؛ ذ زمين تا آسمون فرق داره ، به هر حال اگه ما بنويسيم : قستنتنيه ، سابون ، مريزي و ... چه ايرادي داره ؟ البته اين حماقت در سطح ملي هستش ولي يه سري حماقت هايي بين اللمليه : نمي دونم كدوم شير پاك خورده اي اومد ساعت رو اين جوري تقسيم بندي كرد ؟! همه تقسيم بندي هامون ده دهي هستش ، اينو اومدن گند زدن توش ، 12 ساعت ، 60 دقيقه !! و 60 ثانيه . واقعا اگر شبانه روز رو مي كردن دو تا 10 ساعت و هر ساعت 100 دقيقه بود و هر دقيقه 100 ثانيه چه مشكلي وجود داشت ؟ ( يا اعداد ديگر با سيستم ده دهي ) آخه چرا بايد به اين فكر كنيم كه يك چهارم ساعت ميشه 15 نه 25 !! بعد تو اين خر تو خري اومدن يه واحدي تعريف كردن صدم ثانيه كه من هنوز نمي دونم ثانيه رو شصت قسمت كردن يا صد قسمت ؟! نگيد كه اين از زاويه بندي اومده و زاويه رو بخاطر تثليث و نمي دونم اين كوفت و زهر مارها 4000 سال پيش نتونستن ده دهي كنن ، و يا اينكه ما ديگه عادت كرديم و ... فكر باقي افراد بشري باشيد كه خودشونو علاف اين چيزها بايد بكنن و كودكاني كه چه اشك ها بايد بريزن و خودشونو گول بزنن تا مجبور شن كلي مفاهيم كج و كوله رو درك كنن . القصه اگه ما يه اسم فاعل مناسب واسه ريدن پيدا كرده بودم كار به اين جاها نمي رسيد . نوشته شد توسط م م بزرگ 3:17 AM | Tuesday, April 05, 2005
٭ بزرگ با وبلاگ نويسان ابرقويي ديدار كرد .
........................................................................................نوروز امسال به حول و قوه الهي و خواست پروردگار فقط يك روز تهران بوديم .همدان ،اصفهان ، يزد و ابرقو . سه تاي اولي خيلي احتياجي به توضيح ندارند ولي از آنجايي كه ممكن است تا آخر عمرتان گذرتان به ابرقو (ابركوه ) نيفتد لازم است يك توضيحاتي بدهم كه گذرتان را حتما به ابرقو بياندازيد . ابرقو در جنوب غربي يزد قرار دارد ، حدود دوساعت فاصله . ابرقو درمسير جاده ابريشم قرار داشته است ، فردوسي در شاهنامه از رونق بازرگاني و پهلوانان آن سخن گفته است ، تپه هاي سياهي نزديك آن قرار دارد كه آن را به آتش سياوش نسبت مي دهند و بسياري موارد ديگر كه به افسانه مي ماند اما اگر بدانيد سرو ابرقو پنج تا هفت هزار سال قدمت دارد ( درست خوانده ايد 7000هزار سال ) ديگر نمي توانيد براحتي از كنار چيزهاي ديگري كه مي شنويد عبور كنيد . ديدنيهاي ديگري چون خندق ، مسجد جامع ، يخچال ، مناره هاي نظاميه ، گنبد عالي ، مزار حمزه سبز پوش و خانه آقازاده ها و ... مدت ها وقت شما را خواهند گرفت و از ديدن برخي از آنها مدتها بهت زده باقي خواهيد ماند .
عكس بالا : مسجد جامع ابرقو دو محراب دارد . عكس ،محرابي را نشان مي دهد كه به سمت بيت المقدس است . دو عكس پايين مربوط به خانه آقازاده ها شاهكار معماري دوره قاجار است . نوشته شد توسط م م بزرگ 2:28 AM |
|
غزلیات سعدی
:: گذشته ها ::
|