بزرگ |
Thursday, November 25, 2004
........................................................................................ Thursday, November 18, 2004
٭ لاك پشت هاي قبادي
........................................................................................در يك كلام محشر بود ، محشر . از آن دسته بود كه فرصت لذت بردن به تو نمي دهند . مبهوتت مي كنند . طنز و تراژدي بدون هيچ تصنعي كنار هم هستند .بعد از دو روز هنوز كاملا ذهنم را به خود مشغول كرده است ، بيشتراز آن جهت كه توي آن بلبشو (هشت ماه پس از شروع جنگ عراق )چگونه اين فيلم ساخته شده است ؟ اين همه آدم و سرباز و هلي كوپتر آمريكايي از كجا آورده است اين قبادي ؟! توي آن گل و لاي دوربين ها را چگونه جابجا مي كرده اند ؟ اين بازيگر ها را چگونه پيدا كرده ؟ ديديد چه بازي مسحور كننده اي داشتند آن بچه هاي آماتور ؟ از همه عجيب ترهم آن بچه دو ساله كور ! عجب تريپي داشت آگرين ، با آن لباس سياه و موهاي نيمه خرمايي پريشان . قبادي بعد از 18 سال فعاليت در سينما و ساخت فيلم هاي زماني براي مستي اسبها ،آوازهاي سرزمين مادري ام و لاك پشت ها هم پرواز مي كنند به كاراكتر كاملا مطرحي در زمينه كارگرداني و تهيه كنندگي تبديل شده است . اما همه آنچه باعث شد از قبادي تجليل كنم و امروز اشك هاي مرا پس از مدت ها روان كرد، قرار گرفتن اين موضوع كنار فيلم قبادي است : كودك نابيناي فيلم شرايطي برايش فراهم شد كه بينايي خود را بدست آورد و هم اكنون در يك فيلم فرانسوي بازي مي كند . نوشته شد توسط م م بزرگ 2:14 AM | Thursday, November 04, 2004 ........................................................................................
|
غزلیات سعدی
:: گذشته ها ::
|