بزرگ |
Wednesday, May 20, 2009
٭ برای غیر این روزها
........................................................................................خوب سخته شب اثاث کشی و در حالیکه همه زندگیتونو چپوندین تو سی چهل تا کارتن و فردا اول وقت ازباربری می خوان بیان و از فرط خستگی سرتو نمی تونی صاف نگه داری و ... حوالی دو بامداد بشینی به وبلاگ نویسی و قاعدتا باید در مورد یک موضوع کاملا بی ربط به این روزها باشه و من هم خیلی مختصر و مفید به عرض می رسونم در قالب یک مکالمه !: - چرا زن نمی گیری ؟ - چون من تا به حال در زندگیم دروغ نگفتم . - ممم ؟ - اگه زن بگیرم حتما مجبور می شم دروغ بگم و من هرگز دروغ نمی گم . و این قاتع کننده ترین جوابی بود که من برای زن نگرفتن شنیده بودم . شب بخیر ! نوشته شد توسط م م بزرگ 1:27 PM | Monday, May 18, 2009
٭ زنگ زدم بهش که فلان شعر کدوم بود و شاعرش کیـَک بود ، گفت نمی دونم ، تو اینترنت سرچ کن .
........................................................................................عصرکه صحبت میکردیم گفت پیدا کردی شاعر و ؟ گفتم آره . گفت تواینترنت سرچ کردی ؟ گفتم نه ، به دو تا رفیق دیگه زنگ زدم ... Labels: رفیق نوشته شد توسط م م بزرگ 7:24 AM | Sunday, May 03, 2009
٭ خوب ، در ابتدا با حوصله این پست کوتاه را ملاحظه بفرماین .
........................................................................................... خوندین ؟ حال کردین ؟ خوب خندیدین مثه من ؟ با اون قسمتی که برمیگرده به حاضر جوابی و فان بودن ماجرا کار ندارم ، می خوام در مورد یه قدم عقب ترش بگم ، اونجاهایی که تا یکی می خواد هرجور دلش می خواد بپوشه ، بخوره ، بچرخه ، برینه و .. ( مسلمه تا جایی که مزاحم کسی نیست ) نگاههای دور و برش سنگین می شه ، فک می کنید من دلم نخواسته موهامو بلوند کنم !،سریعا هزار و یک خط کمرنگ و پررنگ دور و برشو میگیرن ، خطوطی که حاصل هزاران سال تمدن و بسیاری مفاهیم ابداعی نوع بشر هستن و بدترین قسمت ماجرا اونجایی که ارزشهای انسانی رو با اونها می سنجیم ، آدمها را قضاوت می کنیم از جنس چیزهایی غیراز دروغ و دغلکاری. مسلمه وقتی من یه جور دیگه بزرگ شدم ، یه جور دیگه خوراک فکری گرفتم ، اون شلواری رو که از فرط کوتاهی فاق داره از کون بر و بچس امروزی میفته پایین رو زیبا نمی دونم ولی دلم می خواد هممون ته دلمون بهشون بگیم دمتون گرم ، دمتون گرم که دارین پاک می کنین این خطوط بی مقدار و بی فایده رو ... Labels: بدیهیات نوشته شد توسط م م بزرگ 2:39 PM |
|
غزلیات سعدی
:: گذشته ها ::
|